
نه مي*توانند بنويسند، نه مي*خندند
فقط 8 سال دارد اما در پس نگاه معصومانه*اش، چيزي احساس را چنگ مي*زند. نگاه غمگينش يا صورت جراحت ديده شايد هم ديدن اشك مادر يا قامت خميده پدرش، نه... شايد آن عروسك كه هنوز در پوشش پلاستيكي جاي دارد و دستي كه نمي*تواند آن را بگشايد و نگاهي مبهوت به دور دست*ها ....
مات و مبهوت به نقطه*اي در دور دست*ها مي*نگرد. شايد به سه هفته پيش، همان روز كه شادمانه براي رهايي از سرما دور چراغ علاءالدين كلاس جمع* شده بودند. پسرها زورشان بيشتر بود جلوتر ايستاده بودند. هر كه دورتر است از فرد نزديك به چراغ مي*خواهد كه كمي عقب*تر بايستد تا نفر بعدي نيز گرم شود. شادي آن لحظه، براي دقايقي مرهمي بر دل دردمندش است. عضلات صورت نيز پيام شادي را مي*گيرند اما در واكنش به آن، دردي وجودش را به لرزه مي*افكند. چشم*ها را مي*بندد... ديگر نمي*تواند بخندد...
هنوز نمي*داند چه شد كه چراغ بر زمين افتاد. مقصر كه بود اما هنوز همه مي*خنديدند. هيچ*كس فكر نمي*كرد آتش شعله كشد و آن*ها را در كام گيرد. مي*خواستند آتش را خاموش كنند اما شعله*ها اجازه نداد. آن*ها تنها 8 سال داشتند. 8 سال.
* نمي*توانم بنويسم
هيچ نمي*گويند. نگاهشان پر از حرف است. با نگاهشان درد دل مي*كنند. اينجا كلام جايي ندارد. تنها نگاه است كه با انسان حرف مي*زند. نگاه**ها در هم گره مي*خورند و قطرات اشك متولد مي*شوند.
اينجا سكوت يك دنيا حرف است. دستاني كه به سختي به رغم باندپيچي بسيار تكان مي*خورند تا بگويند هنوز مي*توانيم...
آن طرف*تر صداي ظريف دخترانه*اي به آرامي شنيده مي*شود: «*نمي*توانم بنويسم» به سمت صدا مي*چرخي. مبهوت به افراد مي*نگرد باز تكرار مي*كند: «*نمي*توانم بنويسم»
عروسكي كه برايش هديه آوردي را به سويش مي*گيري. خوشحال نمي*شود. هيچ عكس*العملي نشان نمي*دهد. انگار نه انگار كه او روزي عاشق اين عروسك بود. حالا تنها با بغض به اطراف مي*نگرد و باز تكرار مي*كند: «*نمي*توانم بنويسم»
* خدا را شكر، اين دانش*آموزان نمردند
درست روز هفتم آذر امسال در حاشيه يك همايش، خبرنگار فارس از وزير آموزش و پرورش سوالي كرد. سوالي كه امروز دستمايه اين گزارش شد. اگر حادثه*اي مانند آتش*سوزي مدرسه سفيلان ـ همان حادثه*اي كه جان 13 دانش*آموز را گرفت ـ يك مدرسه در زمان وزارت محمود فرشيدي روي دهد، چه خواهد كرد؟
فرشيدي آن روز به سرعت پاسخ داد: «براي پاسخ به افكار عمومي استعفا مي*كنم.»
درست 7 روز بعد، 8 دانش*آموز يك كلاس در روستاي درودزن استان فارس در ميان شعله*هاي آتش گرفتار شدند و چهره و اندام ظريفشان كباب شد.
كسي چه مي*داند شايد اگر دانش*آموزان روستاي درودزن در آتش جان مي*باختند، حالا آقاي رئيس*جمهور بايد به فكر معرفي وزير ديگري براي آموزش و پرورش مي*بود.
اما نه! پژمرده شدن اين 8 نوگل براي مادر و پدر غمبار بسيار ناگوار است.
* فرشيدي: كمك
وقتي در خصوص اين حادثه از وزير آموزش و پرورش سوال مي*شود، مي*گويد: «همان زمان كه خبر اين حادثه را شنيدم بلافاصله گروهي را براي پيگيري به اين مدرسه فرستادم تا اين حادثه را پيگيري كند و خوشبختانه اقدامات بسيار خوبي انجام شد.»
وي مي*افزايد: «در حال حاضر 15 ميليون دانش*آموز در مدارس كشورمان تحصيل مي*كنند و بايد براي تحصيل آن*ها فضاي مناسب آماده شود اما اعتبار ما در اين خصوص كافي نيست و نياز به اعتبار داريم.»
فرشيدي وجود مشكل آتش*سوزي در مدارس را عدم اعتبار كافي مي*داند اين در حالي است كه به گفته وزارت آموزش و پرورش و حتي شخص وزير بودجه آموزش و پرورش در سال*جاري 50 درصد افزايش داشته است. 4 ميليارد دلار نيز براي مقاوم*سازي مدارس فرسوده از سوي مجلس تصويب شد. 100 ميليارد تومان نيز كمك به سرانه دانش*آموزي تعلق گرفت. اين موارد به جز كمك*هاي مالي اوليا به مدارس و كمك*هاي خيرين مدرسه*ساز است.
*جان دانش*آموزان در خطر است!
هنوز تعدادي از دانش*آموزان در مدارسي درس مي*خوانند كه براي گرم شدن بايد از هيزم استفاده كنند. هنوز دانش*آموزان در مدارسي درس مي*خوانند كه چراغ علاء*الدين گرمابخش كلاس است. هنوز دانش*آموزان در مدارسي درس مي*خوانند كه بخاري*هاي نفتي چكه*اي* در كلاس نصب است.
هنوز از حادثه گازگرفتگي در مدرسه*اي در تهران زمان زيادي نمي*گذرد. حادثه*اي كه بيخ گوش وزير آموزش و پرورش به وقوع پيوست و 18 دانش*آموز را روانه بيمارستان كرد. آيا آن حادثه خود زنگ خطري نبود كه بايد فكري انديشيد.
آموزش و پرورش براي جلوگيري از حادثه* آتش*سوزي در مدارس دستورالعملي را به مدارس ابلاغ كرده و كميته*هايي را تشكيل داده است، آيا آموزش و پرورش نمي*تواند تمام مدارس را به وسايل گرمايشي مناسب و سيستم اطفاي حريق مجهز كند؟
*حادثه بعدي در كدام مدرسه؟
زمستان تازه آغاز شده است و فصل سرما آرام آرام در حال جاگير شدن است. به زودي دانش*آموزان زنگ*هاي تفريح نيز در كلاس خواهند ماند. مدرسه بعدي كه طعمه حريق خواهد شد، كدام مدرسه است؟
فقط 8 سال دارد اما در پس نگاه معصومانه*اش، چيزي احساس را چنگ مي*زند. نگاه غمگينش يا صورت جراحت ديده شايد هم ديدن اشك مادر يا قامت خميده پدرش، نه... شايد آن عروسك كه هنوز در پوشش پلاستيكي جاي دارد و دستي كه نمي*تواند آن را بگشايد و نگاهي مبهوت به دور دست*ها ....
مات و مبهوت به نقطه*اي در دور دست*ها مي*نگرد. شايد به سه هفته پيش، همان روز كه شادمانه براي رهايي از سرما دور چراغ علاءالدين كلاس جمع* شده بودند. پسرها زورشان بيشتر بود جلوتر ايستاده بودند. هر كه دورتر است از فرد نزديك به چراغ مي*خواهد كه كمي عقب*تر بايستد تا نفر بعدي نيز گرم شود. شادي آن لحظه، براي دقايقي مرهمي بر دل دردمندش است. عضلات صورت نيز پيام شادي را مي*گيرند اما در واكنش به آن، دردي وجودش را به لرزه مي*افكند. چشم*ها را مي*بندد... ديگر نمي*تواند بخندد...
هنوز نمي*داند چه شد كه چراغ بر زمين افتاد. مقصر كه بود اما هنوز همه مي*خنديدند. هيچ*كس فكر نمي*كرد آتش شعله كشد و آن*ها را در كام گيرد. مي*خواستند آتش را خاموش كنند اما شعله*ها اجازه نداد. آن*ها تنها 8 سال داشتند. 8 سال.
* نمي*توانم بنويسم
هيچ نمي*گويند. نگاهشان پر از حرف است. با نگاهشان درد دل مي*كنند. اينجا كلام جايي ندارد. تنها نگاه است كه با انسان حرف مي*زند. نگاه**ها در هم گره مي*خورند و قطرات اشك متولد مي*شوند.
اينجا سكوت يك دنيا حرف است. دستاني كه به سختي به رغم باندپيچي بسيار تكان مي*خورند تا بگويند هنوز مي*توانيم...
آن طرف*تر صداي ظريف دخترانه*اي به آرامي شنيده مي*شود: «*نمي*توانم بنويسم» به سمت صدا مي*چرخي. مبهوت به افراد مي*نگرد باز تكرار مي*كند: «*نمي*توانم بنويسم»
عروسكي كه برايش هديه آوردي را به سويش مي*گيري. خوشحال نمي*شود. هيچ عكس*العملي نشان نمي*دهد. انگار نه انگار كه او روزي عاشق اين عروسك بود. حالا تنها با بغض به اطراف مي*نگرد و باز تكرار مي*كند: «*نمي*توانم بنويسم»
* خدا را شكر، اين دانش*آموزان نمردند
درست روز هفتم آذر امسال در حاشيه يك همايش، خبرنگار فارس از وزير آموزش و پرورش سوالي كرد. سوالي كه امروز دستمايه اين گزارش شد. اگر حادثه*اي مانند آتش*سوزي مدرسه سفيلان ـ همان حادثه*اي كه جان 13 دانش*آموز را گرفت ـ يك مدرسه در زمان وزارت محمود فرشيدي روي دهد، چه خواهد كرد؟
فرشيدي آن روز به سرعت پاسخ داد: «براي پاسخ به افكار عمومي استعفا مي*كنم.»
درست 7 روز بعد، 8 دانش*آموز يك كلاس در روستاي درودزن استان فارس در ميان شعله*هاي آتش گرفتار شدند و چهره و اندام ظريفشان كباب شد.
كسي چه مي*داند شايد اگر دانش*آموزان روستاي درودزن در آتش جان مي*باختند، حالا آقاي رئيس*جمهور بايد به فكر معرفي وزير ديگري براي آموزش و پرورش مي*بود.
اما نه! پژمرده شدن اين 8 نوگل براي مادر و پدر غمبار بسيار ناگوار است.
* فرشيدي: كمك
وقتي در خصوص اين حادثه از وزير آموزش و پرورش سوال مي*شود، مي*گويد: «همان زمان كه خبر اين حادثه را شنيدم بلافاصله گروهي را براي پيگيري به اين مدرسه فرستادم تا اين حادثه را پيگيري كند و خوشبختانه اقدامات بسيار خوبي انجام شد.»
وي مي*افزايد: «در حال حاضر 15 ميليون دانش*آموز در مدارس كشورمان تحصيل مي*كنند و بايد براي تحصيل آن*ها فضاي مناسب آماده شود اما اعتبار ما در اين خصوص كافي نيست و نياز به اعتبار داريم.»
فرشيدي وجود مشكل آتش*سوزي در مدارس را عدم اعتبار كافي مي*داند اين در حالي است كه به گفته وزارت آموزش و پرورش و حتي شخص وزير بودجه آموزش و پرورش در سال*جاري 50 درصد افزايش داشته است. 4 ميليارد دلار نيز براي مقاوم*سازي مدارس فرسوده از سوي مجلس تصويب شد. 100 ميليارد تومان نيز كمك به سرانه دانش*آموزي تعلق گرفت. اين موارد به جز كمك*هاي مالي اوليا به مدارس و كمك*هاي خيرين مدرسه*ساز است.
*جان دانش*آموزان در خطر است!
هنوز تعدادي از دانش*آموزان در مدارسي درس مي*خوانند كه براي گرم شدن بايد از هيزم استفاده كنند. هنوز دانش*آموزان در مدارسي درس مي*خوانند كه چراغ علاء*الدين گرمابخش كلاس است. هنوز دانش*آموزان در مدارسي درس مي*خوانند كه بخاري*هاي نفتي چكه*اي* در كلاس نصب است.
هنوز از حادثه گازگرفتگي در مدرسه*اي در تهران زمان زيادي نمي*گذرد. حادثه*اي كه بيخ گوش وزير آموزش و پرورش به وقوع پيوست و 18 دانش*آموز را روانه بيمارستان كرد. آيا آن حادثه خود زنگ خطري نبود كه بايد فكري انديشيد.
آموزش و پرورش براي جلوگيري از حادثه* آتش*سوزي در مدارس دستورالعملي را به مدارس ابلاغ كرده و كميته*هايي را تشكيل داده است، آيا آموزش و پرورش نمي*تواند تمام مدارس را به وسايل گرمايشي مناسب و سيستم اطفاي حريق مجهز كند؟
*حادثه بعدي در كدام مدرسه؟
زمستان تازه آغاز شده است و فصل سرما آرام آرام در حال جاگير شدن است. به زودي دانش*آموزان زنگ*هاي تفريح نيز در كلاس خواهند ماند. مدرسه بعدي كه طعمه حريق خواهد شد، كدام مدرسه است؟
Comment