Announcement

Collapse
No announcement yet.

Khiabangardi Dar Tehran

Collapse
X
 
  • Filter
  • Time
  • Show
Clear All
new posts

  • Khiabangardi Dar Tehran

    جوان های تهرانی علاقه زیادی به بالا پائین کردن بعضی از حیابان ها دارند. این تفریح وسوسه انگیز فراگیر به حدی زیاد شده که خیابان های مورد علاقه جوان ها در روزهای تعطیل و حتی در کم رفت و آمد ترین ساعات روزهای جمعه هم از دست ترافیک خلاصی نداشته باشد.

    خیابان جردن، ایران زمین (شهرک غرب)، خیابان فرشته و یک سال اخیر حیابان ولیعصر در تهران معروف ترین خیابان هایی است که دختر و پسر های مجرد برای تفریح روزهای تعطیل انتخاب می کنند. جوان هایی که به این خیابانها می آیند، عموما به دنبال دوست دختر و پسر تازه می گردند. در اتومبیل های رنگارنگ و آخرین مدلی که در این خیابان ها بالا و پایئن می روند آخرین مدل هار آرایش مو و لباس را می توان دید.

    کمتر پیش می آید ماشینی از جلوتان عبور کند که هم دختر در آن باشد و هم پسر. آنها اینجا می آیند که دوست پیدا کنند نه اینکه با دوستانی که دارند خوش بگذرانند و اگر دیدید که یکی از آن چهره هایی که همیشه آنجا می آید پیدایش نیست.مطمئن باشید که در همین بالا و پائین کردن ها دوست تازه ای پیدا کرده که حالا برای تفریج و وقت گذرانی با او به جای دیگری رفته است اما زیاد هم نگران نباشید. احتمال اینکه باز هم او را در این خیابان ها پیدا کنید، زیاد است.


    پلیس و جامعه شناس ها درخیابان جردن

    بعضی ها می گویند این پدیده یک ناهنجاری اجتماعی است و هر چه سریعتر آن را از بین ببرند بهتر است. جردن و خیابان های دیگر اطرافش این روزها بازار داغ جامعه شناس ها شده. هر کس که گوشه چشمی به این علم دارد درباره آن اظهار نظر می کند و طرح هایش را برای رهایی از آن ارائه می کند. با این حال این ماشین بازی هنوز بر جای خود باقی است. مفاهیم رفتارهای جمعی و واژه های جوان، فراغت و تفریح اینجا معنا پیدا می کند و به جامعه شناس هایی که سال هاست از لای کتابهایشان بیرون نیامده اند، تلنگر می زند.

    پای پلیس هم به اینجا کشیده می شود. روزهای تعطیل خیابان ولیعصر را از پلیس پارک ملت تا پارک وی یکطرفه می کنند تا جوان ها ناچار شوند از خیابان خارج شوند اما فایده ندارد، چون به جای آنها مردمی که می خواهد از آنجا بگذرند تا به مقصد بروند گریزان می شوند. پلیس با هر بهانه ای آنها را متوقف و اگر هم بتواند اتومبیلشان را روانه پارکینگ می کند. اما این اقدامات هنوز کاری از پیش نبرده است.

    شوی زنده از آخرین مدل های لباس و اتومبیل

    دیدن اتومبیل های جدید در شهری مثل تهران که واردات اتومبیل با هزینه های گزاف و چندین میلیونی همراه است که تقریبا هم قیمت اتومبیل هاست، یکی از نقاط قابل توجه است. جوان ها به هر سختی که است، بهترین ماشین ها را دست و پا می کنند تا دست خالی به خانه برنگردند.

    تهمینه دختر بیست ساله ای که موهایش را به طرز عجیبی که فقط در فیلم ها یا شوهای تلویزیونی دیده می شود پوش داده و در هوا نگه داشته می گوید: "هفته پیش دو تا لامبورگینی دیدم. در ایران فعلا همین دو تا لامبورگینی هست. این هفته هم یک کادیلاک جرمیو دیدم که همه دنبالش راه افتادند."


    او با عسل و مونا که با یک پژوی 206 متالیک بالا و پائین می روند. هوای سرد زمستان تفریح را کمی مشکل می کند چون همه ناچارند شیشه ها را بالا بکشند. به این ترتیب دوست شدن و حرف زدن با سرنشینان ماشین های دیگر کمی سخت تر است. در عوض ماشین ها به صورت گروهی کنار هم توقف می کنند، جوان ها از ماشین ها پیاده می شوند و هم خستگی ساعت ها ترافیک را از تن بیرون می برند و هم گپی می زنند و چیزی می خورند. تازه وقتی پیاده هستی به اتومبیلت تکیه داده ای و در ترافیک نمانده ای، راحت تر می توانی همه را دید بزنی. وقتی یک پسر یا دختر خوب به چشمت خورد دوباره سوار می شوی و دنبالش می کنی، وقتی پشت چراغ ی ترافیک کنارش رسیدی آنوقت کار تمام است.

    وقتی از تهمینه می پرسم برای چی این تفریح را دوست داری می گوید: "تو می گویی چی کار کنیم. هر هفته برویم سینما یا هر هفته بنشینیم در خانه و همدیگر را نگاه کنیم؟ اینجا هم دوست های قدیمی مان را می بینیم و هم دوست های جدید پیدا می کنیم. اگر ما واقعا شاد و راضی بودیم اینجا نمی آمدیم. ما روزهای تعطیل یک جور بلاتکلیفی داریم که اینجا پرش می کند. گاهی وقت ها فکر می کنم که اگر جردن را ببندند و نگذارند که ما اینجا نیاییم چه کار کنیم؟"

    مدل های عجیب و غریب به اتومبیل ها هم سرایت کرده است. سپرهای بزرگ، ماشین هایی که ارتفاعشان کم شده است، رینگ های زیبا و گرن، لاستیک های پهن و تزئینات عحیب و غریب سلیقه صاحبشان را به رخ ماشین بازهای دیگر می کشد.

    علم بهتر است یا ثروت

    وقتی خانم معلم می گفت درباره اینکه علم بهتر است یا ثروت انشاء بنویسیم، همه جوابشان علم بود اما امروز دیگر مطمئن نیستم که جوان ها در انشاهایشان درباره مزایای علم بنویسند.

    صدای جوان های هیجان زده و موسیقی های جوراجور از همه جا می آید. ترافیک مغازه دارها و اهالی ساکن در این خیابان ها را کلافه کرده است. جوانی که در یک آبمیوه فروشی کار می کند می گوید: "مگر من جوان نیستم! پس چرا این کارها را نمی کنم. اینها از چول و آزادی زیادی است. چند هفته پیش دو تا ماشین کورس گذاشته بودند یکی شان ماکشیما بود. با ماشین روبرویی اش تصادف کرد. پیاده شد و تلفن کرد که یک ماشین دیگر برایش بیاورد. ماکسیماش را هم همانجا پارک کرد و یک ماکسیمای دیگه برایش آوردند سوار شد. اینا همه از پول زیادی است که نمی دانند چطور خرجش کنند."


    قصه از کجا شروع می شود؟

    سابقه گردش و تفریح در خیابان ولیعصر و اطراف آن به اوایل سال های 50 و زمانی باز می گردد که پارک ملت در آنا ساخته شد. در این خیابان رستوران ها و دیسکو های زیادی از جمله سورنتو، چاتوناگا، ریویرا، کازبا و برج بود که جوان های شمال شهر را به آنجا می کشاند. از همان زمان هم این خیابن مخلی برای وقت گذرانی و تفریح طبقه مرفه به حساب می آمد. امروز رستوران ها و دیسکو ها جای خودشان را به دیسکوها داده اند.

Working...
X