
يك سال بعد در 17 مارس 1985 راميرز بار ديگر دست به كار شد.
وي در پشت ديوار يك مجموعه مسكوني پنهان شد و در انتظار قرباني خودبه انتظار نشست. وي براي پيدا كردن قرباني خود زياد انتظار نكشيد زيرا دختري 20 ساله به نام ماريا هرناندز از بخت بدش وارد خياباني شد كه مجتمع مسكوني در ان قرار داشت. دختر در حال پارك كردن خودروي خود بود كه راميرز به ناگهان از تاريكي بيرون آمد و اسلحه*اش را بيرون كشيد. ماريا براي نجات دادن جان خود به تقلا افتاد و دستش را براي حفاظت از خود بالا گرفت. راميرز ماشه را كشيد. ماريا به زمين افتاد و راميرز از روي وي گذشت و روانه خانه وي شد. اما ماريا نمرده بود. از خوش شانسي، گلوله به كليد*هاي خودرو كه در دست وي بود اصابت كرد و وي تظاهر به مردن كرد.راميرز در حالي كه وارد منزل ماريا مي*شد با سايه ديل اوكازاكي 34 ساله روبه*رو شد كه در اتاق مجاور بود. راميرز ناگهان اسلحه*اش را بلند كرد و مستقيماً به سر اوكازاكي شليك كرد. گلوله به مغز وي اصابت كرد و زن بيچاره را در جا كشت. راميرز سريعاً پا به فرار گذاشت اما وي به دليل عجله*اي كه داشت كلاه بيسبالش را كه از سرش افتاده بود جا گذاشت. ماريا كه به شدت مي*لرزيد ضارب خود را براي پليس فردي بلند قد چشم*هايي خشن و دندان*هاي فاسد توصيف كرد. وي در عين حال گفت فكر مي*كند وي يك مهاجر باشد.
راميرز از اشتباهي كه كرده بود به شدت عصباني بود و كم*تر از يك ساعت بار ديگر دست به كار شد تا عصبانيت خود را با جنايتي ديگر فرو بنشاند. وي به منطقه مونتري پارك راند و به كمين تسايي ليان يو 30 ساله نشسست. راميرز زن بي دفاع را از خودرواش بيرون كشيده و چندين گلوله بر بدن وي خالي كرد پس از آن سوار خودروي خود شد و خيلي سريع ناپديدش.
راميرز كم*تر از دو هفته بعد در 27 مارس 1985 وارد خانه مردي 64 ساله به نام وينسنت زازارا و همسر 44 ساله وي ماكسين شد. وينسنت در كاناپه خود خوابيده بود كه راميرز به سراغش رفت و ضربه*اي سنگين بر سرش كوبيد كه مرد بيچاره در جا جان داد اما همسر وي چندان خوش شانس نبود. راميرز سه گلوله به سوي شليك كرد و با چاقو چندين ضربه بر بدن وي وارد كرد. اين جنايتكار پس از ان اقدام به كنده*كاري بر روي بدن ماكسين كرد و از اين امر لذت مي*برد و قبل از انتكه خانه را ترك كند دو چشم وي را از حدقه درآورد.
مأموران تحقيق چند روز بعد از اين حادثه آگاه شدند و به سر صحنه جرم آمدند و با آثار انگشت به جاي مانده بر روي گلدان روبه*رو شدن و از آن*ها عكس گرفتند. آزمايش گلوله*ها نيز دقيقاً مشابه گلوله*هايي بود كه در جنايات قبلي استفاده شده بود و مأموران تحقيق مطمئن بودند كه با يك قاتل سريالي خطرناك روبه*رو هستند.
راميرز براي مدتي از جنايات خود دست برداشت اما در 14 آوريل 1985 وارد خانه زوجي به نام هارولد و 65 ساله و جين 56 ساله شد. راميرز در حالي كه به سوي اتاق خواب رفت اسلحه*اش را مسلح كرد، سر و صداي مسلح كردن اسلحه فورا هارولد را به هوش كرد. راميرز در حالي كه وارد اتاق خواب مي*شد هارولد را ديد كه به سوي كلت 9 ميلي*متري خود مي*رود. راميرز سريعاً اسلحه*اش را كشيد و شليك كرد.
گلوله صورت هارولد اصابت كرد. راميرز گلوله دوم را شليك گرد اما گلوله گير كرد. راميرز با مشت به جان هارولد نيمه جان افتاد. وي پس از آن كلت 9 ميلي*متري را گرفت و به سوي جين نشانه رفت كه در آن موقع از خواب بيدار شده بود و به خود مي*لرزيد. زن مسن نمي*توانست فرار كند و راميرز با مشت به وي حمله كرد و او را از پاي درآورد. راميرز پس از آن به اطراف گشت و دستان زن را با طنابي كه پيدا كرده بود بست. وي سپس به جست*وجوي اشياي با ارزش در خانه پرداخت اما چيز با ارزشي نيافت.
وي از جنايتي كه كرده بود هيجان زده بود. به اتاق خواب بازگشت و به زن تجاوز كرد. وي سپس با هر آن چه كه يافته بود از خانه خارج شد. چندي بعد هارولد نيمه جان به سوي تلفن خزيد و شماره 911 پليس را گرفت. تلفنچي پاسخ داد و هارولد گفت: كمك كنيد. لطفاً كمك كنيد. پس از آن از هوش رفت.
تيم اورژانس سريعاً به محل جنايت آمد و اقدام به درمان زوج پير كرد. هارولد اوضاعي وخيم داشت و جين نيز شوكه شده بود. پليس در ابتدا فكر مي*كرد هارولد دست به اين جنايت زده است اما تيم پزشكي هر چه تلاش كرد نتوانست وي را نجات دهد و وي در مسير بيمارستان درگذشت. جين از اين جنايت جان به در برد اما قادر نبود به پليس بگويد كه چه روي داده است. مردي سيه چرده، با دندان*هايي خراب و سلاحي سياه تنها چيزهايي بود كه مأموران از وي درآورند. بار ديگر آثار انگشتي در محل پيدا شد. آثار انگشت و پوكه پيدا شده در محل با سرنخ*هاي پيدا شده در جنايات قبلي برابري مي*كرد.
در 29 مه 1985 مالويا كلر 83 ساله و خواهر ناتني وي بلانش ولف 80 ساله در خانه كلر مورد حمله قرار گرفتند. راميرز هر دو زن را با چكش از پاي درآورده بود و پس از آن خانه را خالي كرد.وي سپس با روژ لب بر روي ديوار اتاق خواب نقاشي كرد. چهار روز بعد باغبان كه دو خواهر را پيدا كرده بود با پليس تماس گرفت. كلر از مرگ نجات يافت اما ولف به دليل جراحات وارده درگذشت. پس از آن روشن شد كه راميرز به دنبال تجاوز به كلر بوده است.
راميرز در 30 مه 1985 در منطقه بربانك به زني 41 ساله به نام روث ويلسون در خانه*اش حمله كرد. راميرز پس از بستن دست و پاي پسر 12 ساله وي به او تجاوز كرد. راميرز خطاب به زن گفت: به من نگاه نكن. اگر بار ديگر نگاه كني تو را خواهم كشت. وي پس از آن با چاقويش زن را مجروح كرد و به او گفت بايد خوشحال باشد كه او را نكشته است. وي سپس مادر و پس را با طناب بست و متواري شد.
Comment