Announcement

Collapse
No announcement yet.

Farhad

Collapse
X
 
  • Filter
  • Time
  • Show
Clear All
new posts

  • Farhad


    نهمين فرزند مرحوم رضا مهراد ،كاردار وزارت امورخارجه دولت ايران در كشورهاي عربي ،روز بيست و نهم دي ماه 1322 در تهران متولد شد




    اخلاق و رفتار آخرين فرزند خانواده مهراد آنقدر متفاوت بود كه هميشه از سوي اطرافيان به “تقليد از بزرگترها“ مي شد.

    سه سال بيشتر نداشت كه علاقه به موسيقي او را وادار ميكرد تا پشت در اتاق برادرش بنشيند و تمرين ويلون او و دوستانش را گوش كند.

    در همان دوران يكي از دوستان برادرش متوجه علاقه فرهاد به موسيقي ميشود و از خانواده او ميخواهد كه سازي براي او تهيه كنند.

    با اصرار برادر بزرگتر يك ويلون سل براي او تهيه ميكنند و تمرينات فرهاد آغاز ميشود.

    عمر تمرينات ويلون سل از 3 جلسه فراتر نرفت، چرخ روزگار ساز او را شكست و به قول فرهاد:“ساز صد تكه و روح من هزار تكه شد.”

    و از آن پس بازهم دل سپردن به تمرينات برادر بزرگتر تنها سرگرمي و ساز تبديل به روياي فرهاد شد.

    با ورود به مدرسه استعداد او در زمينه ادبيات آشكار و ادبيات تبديل به دلمشغولي او ميشود و در آستانه ورود به دبيرستان تمايل به تحصيل در رشته ادبيات پيدا ميكند.

    اما عليرغم نمرات ضعيفش در دروسي غير از ادبيات و زبان انگليسي ،مخالفت عموي بزرگش در غياب پدر، او را مجبور به ادامه تحصيل در رشته طبيعي ميكند .و عاقبت دلسپردگي به ادبيات و بي علاقگي به دروس مورد علاقه عمويش سبب ميشود تا در كلاس يازدهم ترك تحصيل كند.

    پس از ترك تحصيل با يك گروه نوازنده ارمني آشنا ميشود و با استفاده از سازهاي آنان به صورت تجربي نواختن را مي آموزد و مدتي بعد به عنوان نوازنده گيتار در همان گروه شروع به فعاليت ميكند.

    گروه راهي جنوب ميشود تا در باشگاه شركت نفت برنامه اجرا كنند و اولين شب اجراي برنامه رهبر گروه به بهانه غيبت خواننده گروه از فرهاد ميخواهد تا او جاي خواننده را پر كند.

    وسواس شديد فرهاد در اداي صحيح كلمات و آشنايي او با ادبيات ملل چنان در كار او موثر بود كه وقتي ترانه اي به زبان ايتاليايي ،فرانسوي و يا انگليسي اجرا ميكرد كمتر كسي باور ميكرد كه زبان مادري اين هنرمند فارسي باشد و همين خصوصيت باعث درخشش گروه و تمديد مدت برنامه گروه ارمني شد.

    مدتي بعد از گروه جدا ميشود و فعاليت انفرادي خود را آغاز ميكند.فرهاد براي اولين بار در سال 42 براي اجراي چند ترانه انگليسي راهي برنامه تلويزيوني “واريته استوديو ب “ ميشود و مخاطبان بيشتري مي يابد.

    مدتي بعد فرهاد در يكي از كنسرتهاي بزرگي كه به مديريت مجله “اطلاعات جوانان“ در امجديه برگزار شد هنرنمايي كرد.

    در اين برنامه فرهاد چند ترانه با گيتار اجرا ميكند و بيش از پيش مورد توجه تماشاگران و همچنين شهبال شب پره ،مرد اول گروه Black Cats قرار ميگرد.

    چندي بعد فرهاد با شهبال شب پره سرپرست گروه بلك كتز آشنا مي شود .همكاري فرهاد به عنوان خواننده و نوازنده گيتار و پيانو با شهبال شب پره ،شهرام شب پره ، هامو،حسن شماعي زاده و منوچهر اسلامي در كلاب كوچيني از سال 45 آغاز ميشود.

    منوچهر اسلامي كه از فرهاد به عنوان پايه اصلي Black Cats ياد ميكند با اشاره به استعداد فرهاد مي گويد:“فرهاد با اينكه نت نميدانست و موسيقي را از راه گوش آموخته بود نياز چنداني به تمرين نداشت.او با چند بار زمزمه كردن شعر ،ساز و صدايش را با بقيه گروه هماهنگ ميكرد.در واقع او به احترام ديگر اعضا در جلسات تمرين حاضر مي شد.“

    در همين دوران يعني در اوج فعاليت Black Cats ،دوستداران فرهاد ترانه “اگه يه جو شانس داشتيم“ يعني اولين اثر فرهاد به زبان فارسي را در فيلم “بانوي زيباي من“ شنيدند.

    جدا و به قصد پرستاري ازخواهرش راهي انگلستان ميشود.

    در طول سفر كه قرار بود 2 ماه به طول انجامد يكي از تهيه كنندگان سرشناس انگليسي به سراغ او مي آيد و پيشنهاد انتشار آلبومي با صداي فرهاد را مطرح ميكند.

    اما بيماري فرهاد و بروز مشكلات متعدد شخصي باعث ميشود تا انتشار آلبوم در حد حرف باقي بماند و سفر 2 ماهه بيش از يكسال طول بكشد.

    سال 48 فرهاد ترانه “مرد تنها“ ،با شعر شهيار قنبري و موسيقي اسفنديار منفردزاده،را براي فيلم “رضا موتوري“ ميخواند.

    ترانه “مرد تنها“ كه پس از اكران فيلم در قالب صفحه گرامافون راهي بازار شده بود آنچنان طرفدار مي يابد كه فرهاد تبديل به يك ستاره ميشود.

    چون هميشه معتقد بود بايد شعري را بخواند كه خود به آن اعتقاد دارد و در واقع آن شعر بايد به شكلي زبان حال او باشد پس از “مرد تنها“ تعداد محدودي ترانه يعني ترانه هاي “جمعه“،“هفته خاكستري“،“آيينه ها“(51-1350)را خواند.

    و با افزايش تنشهاي سياسي در ايران در دهه پنجاه ترانه هاي “شبانه1“ ،“خسته“، “سقف“،“گنجشگك اشي مشي“،“آوار“،“شبانه2“ با اشعاري از احمد شاملو و شهيار قنبري و صداي فرهاد منتشر و تبديل به سرود اتحاد مردم شدند.

    يك روز بعد از انقلاب در ايران يعني در روز 23 بهمن 1357 مرحوم سياوش كسرايي ترانه وحدت را به اسفنديار منفردزاده مي سپارد و در همان روز صداي فرهاد در ستايش آزادي و آزادگي در تلويزيون ملي طنين انداز شد.



    سالهايي كه وحدت هم مجوز ميخواست

    پس از انقلاب فرهاد،خواننده انقلابي ،از ادامه كار منع و تقاضاهاي چندباره او براي انتشار مجدد آثارش با مخالفت روبرو شد.

    البته در همين سالها كه حتي از انتشار مجدد ترانه “وحدت“ به بهانه “تكراري بودن“ جلوگيري مي شد شخص با نفوذي بدون كسب مجوز از خواننده،آهنگساز يا شعراي اين ترانه ها آلبومي با نام وحدت و با مجوز رسمي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را راهي بازار كرد.

    بالاخره سال 1372 پس از 15 سال آلبوم جديد فرهاد،“خواب در بيداري“،مجوز انتشار دريافت كرد و تبديل به پر فروش ترين شد.

    پس از انتشار “خواب در بيداري“ ،فرهاد كه از انتشار آلبوم بعدي خود در ايران نا اميد شده بود در سال 1376 آلبوم “برف“را در ايالات متحده آمريكا ضبط و منتشر كرد و اين آلبوم يك سال بعد در ايران منتشر شد.

    پس از انتشار آلبوم “برف”، فرهاد درصدد تهيه آلبومي با نام “آمين“ كه ترانه هايي از كشورها و زبانهاي مختلف را در خود جاي ميداد ،برآمد.

    از مهر ماه 1379 بيماري فرهاد جدي شد،اما فرهاد از حركت بازنايستاد. آن روزها هيچ چيز جز مرگ نمي توانست او را از تهيه آلبوم “ آمين“ بازدارد ،كه بازداشت…

    فرهاد پس از 2 سال معالجه در ايران و فرانسه ،در سن 59 سالگي روز نهم شهريور 1381 در شهر پاريس بر اثر بيماري هپاتيت درگذشت.

    پيكر فرهاد در آغوش خاك آرامگاه پاريس خفته است.


    His best ahangs are :

    "Ageh ye joe shaans daashteem"

    * Mard-e Tanha
    * Najva
    * Windmills of Your Mind
    * Yesterday When I Was Young
    * To raa doost daaram
    * Kooch-e banafsheh-haa
    * Khaab dar beedari
    * Gonjeshgak (remake)
    * Yesterday (Beatles song)

    "Koodakaaneh"
    "Ayneh-haa"
    "Saqf"
    "Shabaaneh"
    "Jom'eh"
    "Hafteh-ye Khaakestari"

    And more...
    Last edited by Rasputin; 09-05-2006, 06:09 AM.

  • #2
    با مرگ او موسيقی پاپ ايران يکی از رساترين صدا های خود را از دست داد، صدايی بود از جنس ديگر، با توان تفسير. آميزه ای متفاوت از قدرت و ظرافت، با چاشنی اندوهی سر بسته که به جای گرياندن، بر می انگيخت!
    سر آغاز موسيقی پاپ را در ايران گونه گون تعيين کرده اند. بستگی دارد به اين که آن را چگونه تعريف کنيم. اگر همانگونه که از معنای ظاهری " پاپ" بر می آيد، منظور موسيقی همه پسند و فراگير مردمی باشد، سرآغازش به هفتاد هشتاد سال پيش بر می گردد. زمانی که "جواد بديع زاده" به سراغ ترانه های عاميانه شهری رفت و با گردآوری و بازخوانی تنظيم شده آنها، حال و هوای تازه ای در جامعه موسيقی ايران پديد آورد. پس از آن نيز کسانی ديگر دنبال کار او را گرفتند.

    ولی اگر بخواهيم پاپ را دقيق تر وبا توجه به عناصری که در ساخت و پرداخت امروزی آن به کار می رود تعريف کنيم،پيشينه ای بيش از سی چهل سال نخواهد داشت. در واقع در همان سال های شصت ميلادی که موسيقی پاپ در معنای امروزی در اروپا وآمريکا سر بر آورد، موج هايی از خود را نيز به سرزمين های ديگری چون ايران انتقال داده که روابط تنگاتنگ فرهنگی با جهان غرب داشتند.



    آغاز کار

    در سال های پايانی دهه چهل خورشيدی يعنی همان سالهای شصت ميلادی گروهی از آهنگسازان و ترانه سرايان جوان که به دستگاه های رسمی توليد و پخش موسيقی راه نداشتند، "استوديوی طنين" را بنياد کردند تا به ياری آن بتوانند ترانه های خود را انتشار دهند. آنچه جوانان "طنين" کم داشتند، صدا بود. صدايی که با موسيقی نو سازگار باشد. صداهايی که به "سنت" عادت داشتند، به اين کار نمی آمد.

    چندی نگذشت که "گوگوش" را پيدا کردند. خواننده ای که همه فن حريف بود و از خردسالی نيز صدای خود را پرورش داده بود. و اما صدای سازگار مردانه نيز در همان نزديکی ها بود. "فرهاد" شب ها در رستوران جوان پسند "کوچينی" می خواند. او در آن سال های سر برآوردن غوغای پاپ در اروپا، در سفری به انگلستان مات و مبهوت "بيتل" ها شده بود و از سوی ديگر زير تاثير جادوی "ری چارلز" نابينا قرار داشت که بلوزهای سياهان را می خواند.

    فرهاد ترانه های "ری چارلز" و "بيتل"ها را با دقت و ظرافت تمام باز خوانی می کرد. به گونه ای که سر مويی با اصل تفاوت نداشته باشد. خود او در جايی گفته که پيش از کار در "کوچينی" در هتلی در اهواز به عنوان نوازنده گيتار کار می کرده که بعد از او خواسته اند که اگر می تواند گيتار را با صدای خود نيز همراه کند. آزمايش صدا آنچنان با توفيق همراه بوده که پس از آن برجسته تر از گيتار جلوه کرده است.

    ترانه های اعتراض

    مرد تنها نخستين ترانه ای است که فرهاد به زبان فارسی خوانده است، با آهنگی از اسفنديار منفرد زاده و شعری از شهيار قنبری، هر دو از وابستگان به استوديو طنين. ترانه ای که برای فيلم رضا موتوری ساخته شده بود، صدای فرهاد را از فضای بسته کوچينی به در آورد و در سراسر جامعه پراکنده ساخت.

    سپس نوبت به جمعه رسيد، ترانه ديگری از اسفنديار و شهيار ولی با رنگ و بوی تند اعتراض شهيار از دلتنگی های فراگير "جمعه" نمادی ساخته بود که با صدای رسای فرهاد، همه جمعه های يخ زده تاريخ را از دلتنگی بيرون می آورد! به اين ترتيب فرهاد بی آن که خود بخواهد آن گونه که اسفنديار می گويد به خواننده ای متعهد و معترض تبديل شد.

    "داره از ابر سيا خون می چکه/ جمعه ها، خون جای بارون می چکه"

    پس از آن، گردونه شتاب بيشتری گرفت و ترانه پشت ترانه با صدای گرم فرهاد در فضا طنين انداخت. صدای او تضمينی شده بود برای توفيق ترانه های نو. واروژان هفته خاکستری را به صدای او سپرد. محمد اوشال خسته و اسير شب را. ايرج جنتی عطائی، سقف را برای او سرود و اردلان سرفراز آينه ها را. با اين همه بيشترين ترانه های سال های شکوفايی فرهاد، کار مشترک "شهيار- اسفنديار" است.

    اسفنديار چند آهنگ نيز بر روی شبانه های احمد شاملو نهاده که با صدا و اجرای فرهاد، تاثيری دو چندان پيدا کرده است.

    "فرهاد" ديگر

    دوستان نزديک فرهاد می گويند که او اعتقاد مذهبی ريشه داری داشته و از همين روی در جريان انقلاب اسلامی از هواخواهان آن بوده است. ترانه معروف محمد که بعدها به وحدت تغيير نام داده، شايد نشانه ای بر اعتقادات او باشد. متن محمد يا وحدت را سياوش کسرائی سروده و "اسفنديار منفرد زاده" بر آن آهنگ نهاده است.

    فرهاد در سال های بعد با دگرگونی های پيش آمده در جامعه که تحريم انواع موسيقی، به خصوص موسيقی پاپ را در برداشت، هراسيده و سرخورده، مدتی خاموش مانده و بعد که آب از آسيابها فرو ريخته، با حزم و احتياط از نو به ميدان آمده است.


    فرهاد در سال های جوانی

    در اين دوره دوم فعاليت، فرهاد بيشتر "عاشقانه" و "عارفانه" خوانده و از رنگ و بوی اعتراضی ترانه های پيش از انقلاب در خوانده های تازه او اثری نيست. آهنگ ترانه های دوره دوم، بيشتر از آن خود اوست. متن را نيز از ميان آثار شاعران نو و کهن ايران برگزيده است.

    تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم با شعر ايراندوستانه "مهدی اخوان ثالث" و کوچ بنفشه ها با شعر حسرت آلود "محمدرضا شفيعی کدکنی"، شايد از بهترينهای فرهاد در سال های پس از انقلاب باشد.

    فرهاد در اين سالها، دو سه سفری به اروپا آمد، با احتياط بسيار خواند، با هيچ کس سخن نگفت و بی سر و صدا به ايران بازگشت. در آخرين لوح فشرده ای که از خوانده های او به دست ما رسيده کار روی متن هايی را می شنويم از : نيما يوشيج (برف)، ابوسعيد ابوالخير (رباعيات)، ملک الشعرای بهار(مرغ سحر)، اسماعيل خوئی (وقتی که بچه بودم)، خوان رامون خيمنز(خواب در بيداری) و فريدون رهنما (کتيبه).

    صدايی که در اين "لوح" باز تابيده، رنجورتر از صدای هميشه فرهاد است و بيماری او را نشانه می زند. می گويند دير به داد او رسيده بودند. زمانی که بيماری پيش رفته بود. نوشدارويی بود بعد از مرگ سهراب. فرهاد در ترانه کتيبه، در شعر فريدون رهنما، سايه مرگ خود را ديده است:

    گرم و زنده بر شن های تابستان،
    زندگی را بدرود خواهم گفت.
    زمان در من خواهد مرد،
    و من
    بر زمان خواهم خفت

    Comment


    • #3
      سه نسل پی در پی از اواخر دهه چهل تا کنون دوستدار فرهاد و صدای گرفته اش بودند و هستند.

      پيش از فرهاد، خواندن ترانه های معترضانه در ايران بسيار نادر بود، و جز تصنيف هائی که شيدا و عارف در دوران مشروطيت ساخته بودند، فقط چند ترانه وجود داشت، مانند : "زمستان" با صدای پروين و شعر مهدی اخوان ثالث که پخش آن مدت ها ممنوع بود، و يا "مراببوس" ساخته مجيد وفادار و با صدای حسن گلنراقی که گفته می شد شعری است که يک افسر توده ای شب قبل از اعدام برای دخترش خوانده و پخش قسمت دوم اين ترانه محبوب نيز ممنوع بود.

      شکل ديگر ترانه های معترضانه بازسرايی شعری بر وزن يک آهنگ محبوب بود، مانند:" زندانی" بر وزن ترانه " امشب در سر شوری دارم" با صدای پروين يا شعری که بر وزن "بهار آرزو" ی بنان ساخته شده بود. البته اين ترانه ها بيشتر توسط زندانيان سياسی در زندان ها سروده و خوانده می شد

      اما فرهاد نخستين کسی بود که بی پروا چنين ترانه هائی را خواند. صدای او نخستين بار در فصل پايانی فيلم رضا موتوری با آهنگ "يه مرد بود، يه مرد" شنيده شد و به سرعت در ميان جوانان اواخر دهه چهل مجبوبيت يافت.

      انتخاب "شبانه های" احمد شاملو و اشعار تلخ شهيار قنبری به همراه موسيقی دلنشين "اسفنديار منفرد زاده" فرهاد را به اوج رساند و از او نماد نسلی معترض را ساخت.

      .

      پس از انقلاب فرهاد و ترانه هايش چندی به فراموشی سپرده شد و در اوايل دهه هفتاد با نوار خواب در بيداری فرهاد باز درخشيد .

      مهران زينت بخش متولد ۱۳۴۷ و از نسل دوم مشتاقان صدای فرهاد است. او فارغ التحصيل مرکز آموزش فيلمسازی باغ فردوس وابسته به وزارت ارشاد است.

      زينت بخش پيش از اين چهار مستند ساخته که دو فيلم آن در مورد زنده يادان حسين سرشار و فريدون فروغی است، يک فيلم برای بزرگداشت صدسالگی سينما و فيلم ديگری با نام مهر فاطمه درباره مراسم سمنوپزان.

      زينت بخش می گويد عشق به صدای فرهاد او را به ساختن اين فيلم ۶۱ دقيقه ای واداشته است. اما اين عشق در فيلم نمود نمی يابد. اشکال اين است که زينت بخش نمی تواند بر وسوسه حضور خودش در فيلم غلبه کند و همايون ارشادی را به عنوان راوی ( خودش ) به کار می گيرد که انتخاب بسيار نابجايی است.

      ظاهرا زينت بخش می خواسته در نيمه نخست، عشق خود را به فرهاد و صدايش نشان بدهد، اما نه در کلام و نه در تصوير چنين توفيقی نمی يابد.

      در نيمه دوم علی دهباشی، تورج شعبانخانی و جواد طوسی درباره فرهاد صحبت می کنند و گفته ها و تحليل های دهباشی و طوسی اين نيمه را رنگ می بخشد.

      زينت بخش از حضور خواهر و برادر فرهاد به اندازه کافی سود نمی برد و خود را محدود به استفاده از اطلاعات سايت فرهاد مهراد می کند.

      حتی درباره دوره دوم فعاليت فرهاد که از سال 1372 آغاز می شود و دلايل و انگيزه های رويکرد جوانان اين دوره به صدا و ترانه های معترضانه فرهاد سخنی نمی گويد.

      بيننده در اين فيلم نمی داند که آيا به تماشای فيلمی مستند نشسته يا بايد حواسش جمع باشد تا نمادها و اشاره های يک فيلم نمادين را دريابد.

      اما آيا تمامی آنچه که در مورد فرهاد می توان گفت همين قدر است ؟

      مهران زينت بخش از نسلی است که خاطره بی واسطه از فرهاد ندارد و آن سال ها را با صدای او زندگی نکرده است.

      سال هايی که شاملو شعر اعتراضش را می سرود ، غلامحسين ساعدی نمايشنامه های برخاسته از قلب مردمش را می نوشت، کيميايی و بيضايی فيلم های معترضانه اش را می ساختند.

      شايد اگر زينت بخش پيش از ساخت فيلم برف درباره شرايطی که منجر به بروز "هنر اعتراض" می شود، تحقيق می کرد، می توانست فيلم بهتری بسازد.

      به هر روی اگر کارگردان کمی از فضای فيلمش فاصله بگيرد و آن را با حذف يک چهارم نخست فيلم تدوين مجدد کند، ممکن است فيلم بهتری شود.

      Comment


      • #4

        Comment


        • #5
          اهدای نخستین جایزه موسیقی ایران با نام فرهاد



          مؤسسه فرهنگی هنری خانه فرهاد، نخستین دوره جشنواره سالیانه خود را با نام "جایزه فرهاد" چهارم تا هشتم دی *ماه در تهران برگزار می *کند.
          این نخستین جایزه ای است که در حوزه موسیقی و از سوی یک نهاد خصوصی در ایران برگزار می شود و مشخص نیست که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که صادر کننده تمام مجوزهای نشر و اجرای موسیقی است درباره برگزاری آن چه تصمیمی خواهد گرفت.

          موسسه فرهاد که پوراندخت گلفام، همسر فرهاد مهراد آن را اداره می کند، اعلام کرده است که این جشنواره را با هدف ایجاد شرایطی برای مشاوره، کشف استعداد و تشویق جوانان شاعر، آهنگساز و آواز*خوان به آفرینش ترانه*های تازه و بهتر، آگاهی دادن بیشتر به شنوندگان و پروراندن سلیقه* های بهتر و درست *تر، هر سال همزمان با سالروز تولد فرهاد برگزار می کند.

          هیأت داوران در سه بخش سرایندگی شعر یا کلام ترانه، ساخت موسیقی ترانه (آهنگ و تنظیم) و آوازخوانی ترانه، برگزیدگان خود را اعلام می کند. بر این اساس، ترانه *هایی در جشنواره پذیرفته می *شوند که بیان نقادانه و معترض به ناهنجاری *های اجتماعی *باشند و بیانگر تلاش در راه صلح و آزادی باشند.

          به نفر اول این مسابقه نشان زرین، لوح افتخار و ۱۵ میلیون تومان، نفر دوم نشان سیمین، لوح افتخار و مبلغ ۱۲ میلیون تومان، به نفر سوم نشان برنز، لوح افتخار و ۹ میلیون تومان تعلق می گیرد. همچنین برترین آهنگساز و برترین خواننده برنده پلاک زرین، لوح افتخار و شش میلیون تومان وجه نقد خواهند شد.

          بنیاد فرهاد جوایز دیگری از قبیل جایزه منتقدان مطبوعات ، جایزه مجمع ناشران موسیقی و آثار شنیداری و جایزه مردمی را برای برگزیدگان در نظر گرفته است که حاضران در شب برگزاری جشنواره با داوری خود بهترین ترانه را معرفی می* کنند.

          اهدای جایزه نقدی در طول تاریخ موسیقی ایران بی سابقه بوده است.

          داوران اصلی و تخصصی خانه فرهاد را پنج نفر شاعر، آهنگساز و خواننده صاحب نام موسیقی در ایران، پنج داور از بین منتقدان منتخب مطبوعات و سه نفر از صنف تولیدکنندگان و ناشران آثار موسیقی تشکیل می دهند.

          جشنواره جایزه فرهاد طی مراسم جداگانه *ای به تفکیک سال و دهه آثار موسیقی تولید شده و نشر یافته را نیز به داوری و انتخاب می*گذارد.


          Comment


          • #6
            [ame]http://www.youtube.com/watch?v=TXSFwWCB07c[/ame]

            Comment


            • #7
              vaghti bacheh bodam


              robaiyat:

              Comment


              • #8
                Farhad Mehrad

                Documentary "Az Koochini Ta Paris"

                [ame]http://www.youtube.com/watch?v=gIOdyoyXaoc[/ame]

                [ame]http://www.youtube.com/watch?v=0emLj-3tP1o[/ame]

                [ame]http://www.youtube.com/watch?v=2AoZleWcMuA[/ame]

                Comment


                • #9
                  Robaiyat
                  Farhad

                  Comment

                  Working...
                  X