Announcement

Collapse
No announcement yet.

About N. Aghasi

Collapse
X
 
  • Filter
  • Time
  • Show
Clear All
new posts

  • About N. Aghasi

    نعمت الله آغاسی، خواننده سرشناس ترانه های عامه پسند ايرانی، در سن شصت و شش سالگی بر اثر عارضه قلبی در شهر کرج درگذشت.
    او که از شاخص ترين و محبوبترين چهره های فرهنگ کوچه و بازار بود، پس از پيروزی انقلاب اسلامی از اجرای برنامه در داخل ايران منع شد و تنها يکبار در سالهای اخير اجازه يافت تا در تهران به روی صحنه برود و آواز بخواند

    آغاسی واپسين سالهای عمر خود را در بيماری و شرايط جسمی وخيمی گذراند. او که اضافه وزن شديدی داشت، به دليل ناراحتی پا قادر به حرکت نبود و نمی توانست با فعاليت بدنی از وزن خود بکاهد. به همين سبب، هنگام بازگشت از يکی از سفرهای خود به خارج از ايران، دچار عارضه سکته قلبی و مغزی شد و در سالهای اخير تنها به کمک صندلی چرخدار حرکت می کرد.

    نعمت الله آغاسی در سال 1318 خورشيدی در شهر آبادان در استان خوزستان به دنيا آمد. او که دوران کودکی و نوجوانی را در فقر سپری کرد، به تهران آمد و خوانندگی را در لاله زار، جايی که مرکز بسياری از سالنهای موسيقی، سينماها و تئاترهای عامه پسند پايتخت بود، آغاز کرد.

    فراتر از لاله زار

    او تحت تاثير فرهنگ زادگاه خود، آهنگهای جنوبی را می خواند که اغلب مايه موسيقی عربی داشتند و حتی با ريتمهای تند و شاد نيز، لحن نسبتا محزونی می يافتند.

    ترانه های آغاسی همچون "آمنه" و "لب کارون" به شدت محبوبيت يافتند و شيوه مخصوص اجرای او که با رقص بندری و دستمالی که به دست می گرفت همراه بود، در مدتی کوتاه مورد پسند و علاقه تماشاچيان لاله زار قرار گرفت.

    اما با آنکه به گفته مهدی ذکائی، سردبير مجله جوانان چاپ لس آنجلس، عمر هنری خوانندگان "کوچه و بازاری" در همان لاله زار پايان می گرفت، آغاسی اين چارچوب را شکست و توانست از لاله زار فراتر برود و شنوندگانی خارج از محدوده مخاطبان هميشگی موسيقی کوچه و بازاری بيابد.

    او نخستين خواننده لاله زاری بود که از سد شورای موسيقی گذشت و صدايش از راديو و تلويزيون ملی ايران پخش شد. او به بازی در فيلمهای سينمايی پرداخت و در کنسرتهای بزرگ و پرجمعيت آواز خواند.

    کار موفقيت آغاسی تا جايی رسيد که حتی به دربار سلطنتی ايران راه پيدا کرد و در برابر سفرا و ميهمانان خارجی به اجرای برنامه پرداخت. چنان که سردبير مجله جوانان می گويد: "آغاسی در ميان خوانندگان کوچه و بازار، مرز ديگری را پشت سر گذاشت."

    آقای ذکائی در گفتگو با بی بی سی، رمز موفقيت آغاسی را "سادگی" کارهای او می داند: "آغاسی حرف دل مردم را می زد، حرف دل عاشقان ساده و بی ريای کوچه و بازار را که خيلی کم حرفهايشان را کسی شنيده بود. خيلی ساده حرف می زد، خيلی ساده می خواند و خيلی ساده روی صحنه بود."

    مهدی ذکائی يادآوری می کند که آغاسی قادر بود به راحتی با مخاطبانش ارتباط برقرار کند. به نحوی که با گذشتن چند دقيقه از برنامه او و با خواندن نخستين آهنگش، مردم را به روی صحنه می کشيد يا خود به ميان آنها می رفت. به گفته او، شايد برای نخستين بار بود که خواننده ای با ميکروفون به ميان مردم می رفت و آهنگ می خواند: "مردم در آواز خواندن او شريک می شدند."


    "بازگشت به خلوت"

    اما با سقوط نظام سلطنتی و پيروزی اسلامگرايان، آغاسی نتوانست اجرای برنامه های موسيقی را در شهرهای ايران ادامه دهد و داستان موفقيتهای پياپی او ناتمام ماند.

    او چندين بار برای اجرای برنامه به خارج از ايران سفر کرد و کنسرتهايی در شهرهای مختلف اروپا و آمريکا برگزار کرد. از جمله، همراه با دو خواننده "کوچه و بازاری" ديگر، حسين موفق و ايرج مهديان مجموعه برنامه هايی را با عنوان شبهای لاله زار اجرا کرد.

    سرانجام، کمتر از دو سال پيش به مناسبت يکی از اعياد مذهبی، برای نخستين بار پس از انقلاب اجازه يافت تا به تئاتر پارس در لاله زار، جايی که فعاليت هنری خود را آغاز کرده بود بازگردد و روی صحنه آواز بخواند. به گفته آقای ذکايی: "اين برنامه چنان مورد استقبال قرار گرفت که مردم، لاله زار را بستند و همين (استقبال) سبب شد که دوباره جلوی خواندن او را بگيرند و باز او را به همان خلوتی که داشت بازگردانند."

    آغاسی از دو ازدواج خود، هفت فرزند و دو نوه داشت که يکی از پسران او، عليرضا، به خوانندگی روی آورده و کمابيش به همان سبک و سياق پدرش می خواند
    Last edited by Rasputin; 11-19-2005, 04:49 AM.

  • #2
    khoda rahmatesh kone

    Comment


    • #3
      About N. Aghasi

      thoght it might be appropriate to post this
      http://www***anian.com/Music/Aghasi/

      Comment


      • #4
        Merged ramin's topic since it's about aghasi...

        Comment


        • #5
          Originally posted by ramin2999
          thoght it might be appropriate to post this
          http://www***anian.com/Music/Aghasi/
          bezanam be takhteh....)

          Comment


          • #6
            rohesh shad....
            >> Doroste ke inja bozorg shodam man vali khone IRANI to raghame <<

            Az in ghafas, az in zamin mikham beram paar bekesham,
            baraye in hame diavar yek goshei daar bekesham

            Comment


            • #7
              More than 10 thousand people gathered in emamzadeh Taher in Karaj Friday afternoon for the memorial service of legendary singer Aghassi.
              Last edited by Rasputin; 11-19-2005, 04:49 AM.

              Comment


              • #8
                arrre kheiliiiiiiiii adam bood kheiliiii video didam kheiliii adam boood

                Comment


                • #9
                  emshab keh miumadam samte khooneh,tu mashin ahangasho goosh mikardam, ey baba ,in zendegi chieh ?! ... Volek roohet shad !

                  Comment


                  • #10
                    bichare ke fot kard:S roohesh shad

                    Comment


                    • #11
                      امروز ... یکسال ... آغاسی






                      دوست دارم که همه مون یادی ازش بکنیم.
                      آغاسی، زمانی که خواننده ها مثل مداد وایمیستادن
                      دستمال بالای سرش می چرخوند و مجلس و گرم می کرد.
                      موسیقی محلی بندری، که جزو اصلیه موسیقی پاپمونه ،
                      از دولتی سر آغاسیه که همه گیر شده.

                      Comment


                      • #12
                        Ajab shabi boud...

                        5 sal-e pish, London Agha Ne'emat umadeh boud London concert bedeh... bandeh Khoda ma'alum boud keh mariz hast vali ajab ghodrati va ajab sedaei !!!

                        Yadameh keh ta saat-e 3 am unja boudim,bezan va bekoub.. labkhandesh hanuz yadameh ...

                        Agha Ne'emat, Khoda rahmatet koneh.

                        Comment


                        • #13
                          یک مقام مسئول موسیقی گیلان از صدور مجوز خوانندگی نعمت الله آغاسی در ایران خبر داد.



                          رئیس انجمن صنفی هنرمندان موسیقی گیلان با بیان اینکه این حکم دو روز قبل به دست وی رسیده افزود: براساس حکم قطعی شعبه 20 دیوان عدالت اداری که مرجع رسیدگی به پرونده شکایت نعمت اله آزموده معروف به آغاسی بود مجوز خوانندگی وی در ایران صادر شد.



                          وی اظهار داشت: آغاسی که در اواخر عمر خود از هنرمندان وابسته به انجمن صنفی هنرمندان موسیقی گیلان بود تلاشهای زیادی برای اخذ مجوز فعالیت از ارشاد نمود که نتیجه ای در برنداشت تا اینکه براساس شکایت وی در سال 84 مبنی بر اعتراض به جلوگیری از فعالیت هنری توسط ارشاد شعبه 20 دیوان عدالت اداری ممنوعیت 28 ساله وی را فسخ کرد و اجازه کار هنری برای آغاسی صادر شد.



                          وی خاطر نشان کرد: در حال حاضر تعدادی از خوانندگان قبل از انقلاب نیز پی گیر رفع ممنوعیت فعالیت هنری خود هستند.



                          خبر اعطاي مجوز به اين خواننده در حالي منتشر مي شود كه آغاسي حدود 2 سال پيش درگذشته است!


                          Comment


                          • #14
                            نعمت الله آغاسی، خواننده محبوب مردم کوچه و بازار ايران، در سن 66 سالگی در گذشته است. او پس از انقلاب اسلامی از اجرای برنامه در داخل ايران منع شده بود و تنها يکبار در سال های اخير اجازه يافت تا در تهران به روی صحنه برود و آواز بخواند. آغاسی، اخيرا تنها به کمک صندلی چرخدار قادر به حرکت بود و نهايتا بيماری قلبی به زندگی او پايان داد. وی، که در خانواده ای فقير در آبادان به دنيا آمده بود، با خواندن آهنگ های آمنه و لب کارون در سالن های موسيقی لاله زار تهران دوستداران زيادی پيدا کرد و شيوه اجرا و رقص بندری خاص او که با چرخاندن دستمالی سفيد در دست همراه بود، در مدتی کوتاه نشان شاخص اين هنرمند مردمی شد. فعاليت هنری آغاسی به لاله زار محدود نشد و وی اولين هنرمند کوچه و بازار بود که صدايش از راديو و تلويزيون ملی ايران پخش شد.

                            مهدی ذکائی گفت: آغاسی حرف دل مردم را می زد، حرف دل عاشقان ساده و بی ريای کوچه و بازار خيلی ساده می خواند و خيلی ساده روی صحنه بود. با گذشتن چند دقيقه از برنامه او مردم را به روی صحنه می کشيد يا خود به ميان آنها می رفت و مردم در آواز خواندن او شريک می شدند.

                            آغاسی از دو ازدواج خود، هفت فرزند و دو نوه داشت که يکی از پسران او، عليرضا به خوانندگی روی آورده و کما بيش به همان سبک و سياق پدرش می خواند.



                            متن هایی که در زیر می خوانید خاطراتی در مورد آغاسی هستند که به بی بی سی ایمیل شده است.

                            مجيد اميرآبادی زاده – مشهد: برای امثال من که تا پیش از انقلاب در دوران کودکی بسر می بردیم این صدا یادگار آرامش خاطر والدینمان و یک محیط گرم و آرام خانوادگی در کنار راديو و تلوزیون بود یا حتی شب های شنبه و دوشنبه در سینمای باشگاه افسران. بهر تقدیر آغاسی پاره ای از وجود و فرهنگ دوران خوش زندگی ایرانیان بشمار میرفت که تنها همچون یک خواب سحری لذت مزمزه آن برای همه باقی مانده است.



                            نريمان – تهران: در مراسم خاک سپاری آغاسی مردم غوغا کردند و هزاران هزار انسان در روز وسط هفته حضور بهم رساندند. شدت جمعيت بحدی بود که تمام فضای داخل امامزاده طاهر پر شده بود و تمام بلوار اطراف در تصرف جمعيت بود. ماشين ها تا فاز چهار مهرشهر يعنی فاصله ۴ کيلومتری ايستاده بودند و اتوبان تهران کرج برای بيش از ۴۵ دقيقه مسدود شده بود. دختر آقای آغاسی هم بعد از چندين سال به ديدار واپسين با پدر شتافته بود. در اين مراسم ترانه های آغاسی را خواندند و همچنين ياد همه هنرمندان خفته در امامزاده را گرامی داشتند. مزار آغاسی در فاصله ۱۵ متری مزار بانو دلکش و ۲۵ متری بانو پوران است. در هنگام غروب هم که دوباره به آنجا سرزدم ديدم مردم با شمع ايستاده اند و ترانه هايش را مي خوانند.



                            مينا فروزش – تهران: در مراسم او روز دوشنبه شرکت کردم و انبوه جعميتی که طرفدارش بوند را ديدم هيچ کس باورش نمی شد که آغاسی رخت از جهان بربسته مثل اين بود که برای ديدن کنسرت او آمده باشند و زير لب آهنگ هايش را زمزمه مي کردند. جا دارد از همة هنرمندانی که در خاکسپاری آغاسی مايه گذاشته بودند و با حضور فعال در مراسم شرکت کرده بودند تشکر نمايم.



                            امير – تهران: يادم مي آيد ۱۵ سال داشتم يک روز پدرم دعوای مفصلی با من کرده بود و من غصه دار در بيرون از خانه و خيلی دور از ان در گوشه ای غمگين نشسته بودم و ناراحتی تمامی چهره ام را در بر گرفته بود. به يکباره پدرم که از خانه خارج شده بود به نزديکم آمد و در حالتی که مي خواست از دلم بيرون بياورد گفت خب حالا با من بيا ببرمت يک جای خوب هر چه گفتم پدر به کجا مي رويم هيچ نگفت تا آنکه با تاکسی مرا سوار کرده به شهر رفتيم. به هر حال به مقصد رسيديم که بعد ها متوجه شدم خيابان لاله زار و همان کاباره ای که در آن آغاسی مي خواند بوده است. وارد آنجا که شديم پر از جمعيت بود و من و پدرم در يکی از صندلی های آنجا نشستيم و مشاهده کردم که به سرعت سالن در حال پر شدن بود بطوريکه صندلی های اضافی مرتبا وارد سالن مي شد تا عده بيشتری بتوانند جای بگيرند. برای من در سنی که قرار داشتم ديدن آن همه مشتاق در سالن خيلی جالب بود. پس از مدتی که ديگر جای سوزن انداختن در سالن نبود آغاسی در ميان جيغ و فرياد فوق العاده حضار در حاليکه دستمالی را بدست داشت وارد شد و شروع به اجرای برنامه کرد. تقريبا از ساعت ۶ تا ۱۱ شب آغاسی به تنهايی مجلس را گرم و پر حرارت اداره کرد و من و پدرم با خاطراتی اين چنينی با وی که تمامی بدنش از عرق خيس بود از نزديک خداحافظی و سالن را ترک کرديم.



                            عباسی – تهران: او به پول هيچ بها نمی داد! رفاقت و انسانيت برايش بی نهايت مهم بود، پول را (يک تومانی) اگر برايش می انداختند بر می داشت ومی بوسيد نه برای پول، که برای احترام به فرد و نعمت خدا! بسيار با خدا و جوانمرد بود، نمازش ترک نمی شد! به حج رفته بود و هرگز مشروب نمی خورد. درباره او می گويند: کوه انبار نامه هايش را چندين کارمند هم نمی توانست بخواند، ناچار می گفت: تنها نيازمندان را که نوشته اند بايد جواب بگويم، و همينطور دست مي کرد نامه را برمی داشت و ميداد و می گفت اين نيازمند است! با تعجب می خوانديم تا نوشته: بی کارم، مريضم، و عيالوار و آغاسی دستور می داد برايش چرخ خياطی بخريد و بفرستيد! آری اين سخنان افراد نزديک به اوست. در صدا، مهربانی، صداقت، عشق به مردم، راستگويی، وفای به عهد، و... بی همتا بود. و ای از زمانه که چه گلهايی را پرپر می کند!.



                            سعيد – تهران: سال ۱۳۷۳دانشجوی تعهد دبيری رشته جغرافيا بوديم اولين گردش علمی که رفتيم هيچکس جرات نکرد نوار موسيقی بياره بعد از چند ساعت سفر استادمان که خيلی آدم با حالی بود گفت موسيقی آزاد يک نوار بذاريد دلمون گرفت. تازه اون موقع بود که آه از نهاد همه دانشجوها بلند شد که نوار نياورده بودند. اما ناگهان آقای راننده گفت تنها يک نوار داره و اون نوار آغاسی بود که يک هفته گوش داديم و رقصيدم يادش به خير.



                            مهين – آبادان: آغاسی خواننده معروف که صدای گرم او نشانگر صداقت و محبت و خونگرمی آبادانی بودنش را مي رساند. او تنها خواننده کوچه و بازار نبود بلکه صدای گرمش شادی را در هر دسته و قشری شعله ور می کرد. يادم بچه بودم برادرم خدمت سربازی تهران بود با دوست های آبادانی خود به کنسرت آغاسی ميرن وقتی بطرفشون مياد دست دراز مي کنه که پول بگيره همه يکدست کبريت روشن مي کنند ميگن آبادانی هستيم. اون هم ميگه ايوالله شروع به خوندن مي کنه. روحش شاد و يادش گرامی باد.



                            خسرو – جده: مرحوم آغاسی رو برای اولين بار و آخرين بار در کلوپ ايرانيان دوبی در مراسم شب شام غريبان سال ۱۳۷۷ ديدم. اون موقع تازه از ايران (اشتباه نکنم از کرج) اومده بود به دوبی و يادم که مي گفت در هتل کارلتون دوبی برنامه داره. من از کودکی اسم آغاسی رو شنيده بودم و فقط زمزمه آهنگهاشو از مردم به ياد دارم. توی کلوپ ايرانيان دوبی يک لحظه دور و برش را رو خالی نمی گذاشتن مردم اونو خيلی دوست داشتن. خدايش بيامرزد.



                            مرتضی – فرديس: انگار همين دو روز قبل بود که تو روزنامه خوندم که فردين رفت. انگار همين ديشب بود که ماهواره اعلام کرد که بيک ديگه در بين ما نيست و حالا هم که اعلام شد آغاسی هم رفت آره اين همون آغاسی بود که يه روزی به خاطر اينکه بتونه يه لقمه نون دربياره آمده بود تهران چون از غم خودشو و مردم مي خوند زود مشهور شد مردم خيلی خوشحال ميشدن وقتی می ديدن يکی از بين خودشون بلند شده و داره بدبختياشونو در غالب شعر ميگه خوب اين هم مرد و مطمئن باش که فردا هم خبر مرگ يکی ديگرو بهت ميدن و يه روز هم مي رسه که خبر مردن خودتو مردم به هم ميدن پس يخورده به خودمون بيايم و به فکر جايی که قرار خونه ابدی ما باشه فکر کنيم.



                            رضا – کرج: امروز به مراسم خاکسپاری آغاسی رفتم. قيامتی به پا شده بود. خيلی يا اومده بودن. تمام خيابونا ترافيک بود. حتی تو اتوبان هم ماشينا پارک کرده بودن. روحش شاد.



                            محمد رضا – همدان: من ۳۲ سال دارم اينطوری که آشنايان و فاميل ميگن شب تولد من که فرزند چهارم خانواده هستم و پس از ۳ دختر به دنيا آمدم پدرم که بسيار اهل موسيقی است آهنگ مياد امشب مي دونم رو با صدای آغاسی و توسط گرامافون چندين بار پخش کرده. در واقع مي خوام بگم وقتی من به دنيا آمدم اولين موسيقی که شنيدم با صدای خواننده محبوب مردم ايران آغاسی بوده!



                            مهدی ديلمقانی و اکرم کرامتی: در يکی از شب های تابستان مرحوم آغاسی در جشن تولد کودکی بی بضاعت در کوچه پشتی مان برنامه اجرا مي کرد و اکثر مردم به روی بام ها رفته بودند و با وی همنوائی مي کردند. بله انسانيت يعنی اين. يعنی اينکه لازم نبود که حتما تو پول داشته باشی تا يکی از موفقترين خواننده گان آن روزگار به ميهمانيت بيايد! من به عنوان کسی که از کودکی با موسيقی غربی بزرگ شدم و امروز نيز با آن زندگی مي کنم عاشق آغاسی بوده هستم و خواهم بود.



                            پروانه – گرگان: من که بچه بودم خانه ما در يک روستای اطراف گرگان بود. يک دختر دايی داشتم به نام آمنه. در همسايگی آنها يک خانواده خيلی فقير زندگی می کردند که سه پسر بودن با پدرشون. اغلب غذاشان نان و چايی بود. مادرشان را از دست داده بودند. قنبر پسر بزرگ خانواده می رفت بالای درخت توت بزرگی که در خانشون بود و با صدای بلندی شعر آمنه ی آغاسی رو می خواند و دختر دايی من به شدت عصبانی می شد. هميشه با دختر داييم که حالا در تهران زندگی می کنيم ياد خاطرات آن موقع می افتيم و می خنديم. چند وقت پيش که برادرم از گرگان آمده بود، ازش خبر قنبر را گرفتم. او گفت که حالا زن و بچه دارد و زندگی مرتب. او فروشنده دوره گرد شده و با وانت اجناس مورد نياز کارگران کشاورزی را می فروشد. گاهی هم از کنار زمين های ما رد می شود. هنوز هم گاهی از پشت بلندگوی وانت آهنگ آمنه آمنه را می خواند. وقتی خبر درگذشت آغاسی را توی اين سايت خواندم برای برادرم SMS زدم و پرسيدم آيا قنبر را ديده و اگر ديدش بهش خبر مرگ آغاسی را بگويد.





                            Comment


                            • #15


                              علی – يزد: من آغاسی را از وقتی که نوجوان بود و در يک فروشگاه کوچک نفت فروشی نبش سيمتری در خيابان پهلوی (امام) شهر اهواز کار می کرد، می شناختم. ما بچه های آن روز دوستش داشتيم و همواره منتظر آمدنش به کوچه و محله مان بوديم. ابتدا در عروسی ها می خواند بعد به تهران رفت و صدای گرمش بر روی صفحات گرامافون ميهمان دل و گوش همه ايرانيان گشت و هميشه به عنوان يک خواننده مردمی در يادها خواهد ماند. چون برای مردم زندگی کرد و برای مردم خواند و اينک يادش گرامی.



                              محمد عرب - شاهين شهر: من واقعا متاثر شدم و به خانواده ايشان تسليت می گويم. من خودم از ايشان خاطره ای ندارم بخاطر سن کم، ولی مادر من که حالا هم در قيد حيات نيست در يکی از فيلم های ايشان بازی کرده بود و برای همين ايشان را می شناسم و اميدوارم روحش همچون مادرم شاد باشد.



                              اين جانب فوت هنرمند مردمی را به خانواده ايشان تسليت می گويم. من خودم يک آبادانی هستم و جوانييم را با ترانه های ايشان گذراندم کسی که عمری مردم را شاد کرد تا ابد در دل مردم کوچه بازار زنده خواهد ماند. روحش شاد.



                              محسن – هلسينکی: آغاسی شادی بخش اوقات اکثريت مردم عامی در سال های ۱۹۶۰ و ۷۰ بود. حتی هنوز که هنوز در کنسرت های خارج از ايران آهنگ هايی که به سبک او بوده را می خوانند در حاليکه تماشاچيان با رقص و پايکوبی شان مجلس را بيش از پيش گرم می کنند. من بخوبی بياد می آورم که در آن سال های قبل از انقلاب، در بلوار شهر کرمان، مردم کوچه و بازار تا دير وقت، به شادی و خوشحالی آهنگ های او را می نواختند و به سبک آغاسی وار با لرزش بدنشان و دستمالی در دست مي رقصيدند. ايکاش در زمان حيات اين هنرمندان نامی به آنها اهميت بدهيم و لااقل بدين ترتيب از ابتکارات آنان در راه هنر قدردانی نماييم، زيرا به عنوان مثال موزيک و رقص بندری ايران در قلب مردم جای دارد و بخشی از سرمايه فرهنگی اين سرزمين بشمار می آيد.



                              فرامرز – زاهدان: به ياد دارم که در دوران کودکی (۱۵ - ۱۶ سال پيش) ترانه های مرحوم آغاسی و جواد يساری به دليل کثرت طرفداران، مرتبا از راديو کويت پخش می شد. هنوز هم آهنگ لب کارون آغاسی و ترانه مادر جواد يساری برايم خيلی زيبا هستند. ياد مرحوم آغاسی را گرامی داشته و برای جواد يساری آرزوی طول عمر می کنم.



                              ناديا – شيراز: نعمت الله آغاسی يکی از خوانندگان مردمی، خاکی، خونگرم و بسيار خوش صدای ايران است و هميشه تا ايران و ايرانی زنده است. آغاسی نيز در قلب و روح ما زنده خواهد بود. من و خانواده ام اين مصيبت بزرگ را به خانواده محترم آقای آغاسی و همه دوستداران وی صميمانه تسليت می گوييم. يادم هست دقيقا سال ۵۱ بود که ما تلويزيون خريده بوديم و من هم چهار پنج سالم بود. خاله من که همسايه نه چندان نزديک ما بود هميشه از من خواهش می کرد که هر وقت آغاسی برنامه اجرا می کرد صداش کنم تا با ما تماشا کند. (هنوز همه خانواده ها تلويزيون نداشتند) خلاصه هر وقت آغاسی به تلويزيون می آمد، با اکراه تمام و به زور می دويدم به سمت خانه خاله تا بگويم که آغاسی دارد می خواند. خودم هم دوست داشتم تمام برنامه را بی کم و کاست ببينم. ولی متاسفانه تا برمی گشتم به خانه می ديدم که برنامه تمام شده و تا چند روز غصه می خوردم. روحش شاد و خداوند حافظ خانه و خانواده اش باشد

                              Comment

                              Working...
                              X