Announcement

Collapse
No announcement yet.

Gh Banan

Collapse
X
 
  • Filter
  • Time
  • Show
Clear All
new posts

  • Gh Banan

    هشتم اسفند ماه امسال درست بيست سال از مرگ "غلامحسين بنان" آواز خوان بزرگ ايران می گذرد. بنان نخستين کسی بود که آواز خوانی را از چهارچوب کهنه سنتی به درآورده، پيرايه های تعزيه ای را از آن زدوده، در گزينش شعر پيوند آن با موسيقی دقت و سليقه به خرج داده و با همخوانی های گرم و محفلی خود به آواز سنتی جلوه ای تازه بخشيد.
    "آواز" در مجموعه موسيقی سنتی ايران اهميت بسياری دارد و بخش بزرگی از اين اهميت از شعر و شيوه پيوند آن با موسيقی بر می خيزد. از همين جاست که نقش آواز خوان بر جسته می شود. او بايد آشنايی عميق با شعر و توانايی کافی در عرضه موسيقايی آن داشته باشد

    "روح الله خالقی" بسياری از خوانندگان گذشته را نا آگاه از چند و چون اين پيوند می دانست: " آنان معنای شعر را درست نمی فهمند و چون نمی فهمند، پای بند درست ادا کردن آن هم نبودند و همه حواسشان را به 'چهچه و غلت و تحرير' می دادند. از سوی ديگر 'رسم زمانه هم آن بود که بلند و در اوج بخوانند و در واقع فرياد بکشند.' با چنين شيوه ای خواننده اگر هم می خواسته، نمی توانسته کلمات را درست ادا کند

    به گفته خالقی، آنها که "در مکتب تعزيه تربيت شده اند، بيشتر علاقه به بلند خواندن داشته اند ولی سبک خواندن شان امروز مطلوب ما نيست

    بنان ولی با آن که يکی از آموزگارانش از اهالی روضه و تعزيه بوده، اين سبک و روش را به هم زده و شيوه ای تازه و شفاف و تاثير گذار در آواز خوانی به کار بست



    زندگينامه

    غلامحسين بنان در سال 1290 خورشيدی در تهران و در خانواره ای اهل هنر و فرهنگ زاده شده، پدرش از ديوانيان و دارای آوازی خوش بود و مادرش که نسب از خانواده قاجار می برده، با نواختن پيانو آشنا بود

    اعضای ديگر خانواده نيز هر يک به شکلی با موسيقی نزديک بوده اند. زندگی ديوانی و فرهنگی، سبب آشنايی خانواده با بزرگان موسيقی زمان شد

    دو برادر معروف وابسته به خاندان هنر: آقا حسينقلی و ميرزاعبدالله و نيز درويش خان و مرتضی نی داود از ميهمانان اصلی مجالس بزم در خانه آنها بوده اند. در يکی از همين مجالس بزم، پدر دريافته که فرزندش صدای خوش را از او به ارث برده است.

    او را نيز چون خواهرانش نزد نی داود فرستانه تا به فراگيری موسيقی و رموز آواز خوانی بپردازد

    غلامحسين بعدها از او آموزگار ديگر نيز بهره گرفت: ناصر سيف و ميرزا طاهر ضياء رسايی، روضه خوانی معروف به "ضياء الذاکرين

    غلامحسين بنان، از سال 1321، دو سال پس از بنياد نخستين فرستنده راديويی در ايران به اين سازمان پيوست و به آواز خوانی پرداخت. نخست، عبدالعلی وزيری، او را به خالقی معرفی کرد و خالقی نيز آزمايش و پرورش صدای او را به ابوالحسن صبا سپرد

    می گويند صبا در نخستين آزمايش، درآمد سه گاه را که به پايان برده از بنان خواسته که گوشه حصار را بخواند و او آن چنان با مهارت خوانده که ديگر نيازی به آزمايش های بعدی باقی نگذاشت
    کشف بنان، برای خالقی و ديگر دست اندرکاران موسيقی ملی، موهبتی تلقی می شد. زيرا که تازه "انجمن موسيقی ملی" را بنياد کرده بودند و به خواننده ای خوش صدا و رديف شناس نياز داشتند. با تبديل انجمن، به هنرستان عالی موسيقی ملی، بنان نيز رسما به استخدام هنرهای زيبای کشور در آمد و علاوه بر همکاری با ارکستر هنرستان به تدريس آواز خوانی نيز پرداخت

    با بنياد "برنامه گلها"ی راديو از سوی "داود پيرنيا" عرصه تازه و گسترده تری برای آواز خوانی های بنان پديد آمده و او پانزده سال تمام (1350-1335) پای ثابت در بخش های مختلف اين برنامه (گلهای رنگارنگ، گلهای جاويدان، يک شاخه گل و...) بود

    در اين برنامه، استادان تراز اول موسيقی سنتی چون روح الله خالقی، ابوالحسن صبا، مرتضی محجوبی، احمد عبادی، حسين تهرانی، علی تجويدی، لطف الله مجد و جواد معروفی با او همکاری داشته اند

    بنان در آغاز کار در راديو، تنها "آواز" می خوانده ولی چندی بعد به توصيه خالقی، پذيرفته که "تصنيف " نيز بخواند

    او با اين کار نه تنها به تصنيف های دوره مشروطيت جلوه و جلای تازه بخشيده، بلکه آهنگسازان سنتی را نيز به ساخت و پرداخت تصنيف های ارزشمند برانگيخته است

    تصنيف هايی که با صدای او به يارگار مانده، از بهترين آفريده ها در قلمرو موسيقی سنتی به شمار می رود. در اين ميان می توان از فراگير ترين آنها ياد کرد
    حالا چرا؟ (آهنگ: خالقی - شعر: شهريار)، روز ازل ( مرتضی محجويی - رهی معيری) ، می ناب و جام جم (خالقی - حافظ)، عاشقی شيدا (تجويدی - منير طه) ، و الهه ناز (اکبر محسنی - کريم فکور)

    همچنين سرود "ای ايران" (خالقی - حسين گل گلاب) که سالهاست نقش سرود ملی ايرانيان را ايفا می کند، دلنشين ترين يادگاری است که با صدای بنان بر جای مانده است

    بنان در سال 1336 در يک سانحه اتومبيل، يکی از چشمان خود را از دست داد، ولی پس از آن نيز همچنان به خواندن ادامه داد. از سال 1345 است که به مرور از حجم خواندنی ها کاسته و چند سال بعد خود را بازنشسته کرد

    بنان به گفته همسرش از اواخر سال 1357، سال انقلاب، به سبب "حوادث و وقايع جاری و ياس و نا اميدی" دلخور شد و به بستر بيماری افتاد. او سرانجام در هشتم اسفند ماه سال 1364 به دليل نارسايی "دستگاه گوارشی" چشم از جهان فرو بست

    ويژگی ها

    ارزش موسيقايی در آوازخوانی های غلامحسين بنان از پيوند در عامل طبيعی و هنری شکل می گيرد

    عامل طبيعی، جنس و رنگ صدای اوست که در تاريخ موسيقی سنتی ايران اگر نگوييم بی نظير، دست کم کمياب است. وقتی حرف از صدا و آواز به ميان می آيد، همه پيش از هر چيز به "ششدانگ" بودن آن می انديشند. حال آن که موسيقی سنتی ايران بيش از صدای ششدانگی، صدای "با حال" می طلبد. جيغ و فرياد چندان با مزاجش سازگار نيست. اهل نجوا و زمزمه است

    صدای بنان همانی است که موسيقی سنتی ايران می طلبد. نه تنها حجم ضروری برای اجرای راحت آن را دارد که با ويژگی های عاطفی آن نيز سازگاری نشان می دهد

    صدای او از "بم های ميانی"، صدای مردانه است (نزديک به باريتون) و جان می دهد برای جلادادن به محتوای عرفانی شعر و موسيقی سنتی

    غلت و تحرير های کوتاه - و نه بلند- در صدای او، حرکت های آرام و غير جهشی در خط سير آوازهای سنتی همخوانی دارد و به خواب و بيدار مخمل می ماند

    اما اين ويژگی های طبيعی صوتی اگرچه ضروری است ولی کافی نيست. بايد با ويژگی های فنی و هنری درآميخته شود. صدا هر چه از "جنس خوش" باشد، تا درست پرورش پيدانکند، به آواز دلنشين تبديل نخواهد شد. دانايی هنری و توانايی فنی می طلبد. دانايی بر محتوای موسيقی و شعر سنتی و توانايی در اجرای ظريف پيوندی آن ها

    غلامحسين بنان مجموعه ای از اين داده های طبيعی و يافته های فنی و هنری را در خود داشت آن چه از خوانده های او به جای مانده می تواند برای خوانندگان ريز و درشت ما نقش سرمشق و "دستور" را ايفا کند

    "فريدون مشيری" توصيف دل انگيزی برای آواز خوانی های بنان به دست داده است

    نغمه می غلتيد، گفتنی بر حرير
    آبشار شعر، گل می ريخت، نغز و دلپذير

    مخمل مهتاب بود اين يا طنين بال قو
    پرنيان ِ ناز ِ آواز ِ سراپا حال او؟

  • #2
    man hanooz vaghti be moosighihaye Banan goosh midam, lezat mibaram. kolan be moosighi ghadimi ra bishtar az hala mipasandam.

    Comment


    • #3
      Originally posted by Hamidjan
      man hanooz vaghti be moosighihaye Banan goosh midam, lezat mibaram. kolan be moosighi ghadimi ra bishtar az hala mipasandam.
      bah bah bah ! cheh ajab ! agha man az hamin ja daste shoma ro mifesharam ! shoma beineh 3-4 nafari hasti tooyeh in salha,alagheh neshoon dadi beh moosighieh asile iruni !

      man kheili vaghta ghoseh mikhoram keh in javoonha,in aghayoon,in dokhtar khanooma,keh hamchin edea mikonan iruni hastan,chi az persian clasic music nemidoonan .

      doost va ashena ghadimi ziad tooyeh music daram, az L.A ta Tehran ! hameh bozorga narahatan keh chera in javoona beh jayeh inkeh yek meghdar negahi beh gozashteh khodeshoon bekonan,mian va eshtebahan music ma ro ba kharejia ghati mikonan !

      harf ziadeh va vaghte shoma tala !

      khosh halam kardi javoon .

      Comment


      • #4
        ha, javoon, ma inim tazeh man modati ham santoor miraftam ke yad begiram. koli baraye khodesh dorani bood.

        jaleb injast ke gahi mirim party va DJ baraye khodesh ahang pakhsh mikone. mibinam ke aghlabe ahang-haye jadid, hatta bahash gher ham nemishe dad!!! vali in javoon-ha aslan halishoon nist va alaki khodeshoon ra oon vasat tekoon midahand be nazare man 1 ahange Vigen be 100 ta model jadid bartari dare. ghashang mifahmi ritme ahang chi hast. amma hala yek ritme tond ra barmidarand va mix mikonand va yek tarane ghamgin ham bahash mikhoonand. chenan bahash miraghsand ke engari dare baraye aroosi mikhoone

        Comment


        • #5
          man kheyli ahangaye banan ro doost daram,
          vaghean kheyli heyfe ke ahangaye be en ghashangiro khanandehaye jadid nemitonan bekhonan..........







          God made Coke,
          God made Pepsi,
          God made Persian girls so DAMN SEXY!!!

          ~Zende Bad Iran Va Irani~

          Comment


          • #6
            roohash shad va yadesh zende bad
            ostad gholam hoseine banan , yek honarmnade vaghiyee dar arseye honar bood,
            sedaye rasa va dar note khanie ishan ham khani e besiar dashte, shakhsan ba inke 20 sal az be diare baghi raftan ishoon gozashte ,be tamame doostdaran in khanadehe khoobe keshvaremoon tasliat migam



            MAHSA














            [/CENTER]

            Comment


            • #7
              pas maloom mishe hamchin ham tarafdarane Banan va moosighiye asil ham kam nist.

              Comment


              • #8
                haa....mano banan best friend bidim..banan kojayiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii



                Comment


                • #9
                  parinaz negaran nabash, chand saal be man forsat bede khodam vasat vakhoonam hama ro be sabke bandary

                  Comment


                  • #10
                    vay banan (dar hali ke daram too sare khodam mizanam va shivan mikesham lebasamam pare mikonam), akhe ke barat nant bemire, khorma bedin



                    MAHSA














                    [/CENTER]

                    Comment


                    • #11
                      "بنان" الهه*ي ناز 96 ساله شد


                      آوازخوان بزرگ ايران كه نيمه*ي دومين ماه بهار زاده شده بود، آخرين ماه زمستان 22 سال پيش درگذشت. نخستين كسي كه آوازخواني را از چهارچوب كهنه سنتي درآورد، در گزينش شعر و پيوند آن با موسيقي دقت و سليقه به خرج داد و با هم*خواني*هاي گرم و محفلي خود به آواز سنتي جلوه*اي تازه بخشيد.


                      به گزارش ايسنا، غلامحسين بنان در سال 1290 هجري شمسي در تهران و در خانواده*اي اهل هنر و فرهنگ به*دنيا آمد. پدرش از ديوانيان و داراي آوازي خوش بود و مادرش هم از خانواده قاجار و آشنا با نواختن پيانو.

                      پدر او را نيز چون خواهرانش نزد ني داود فرستاد تا به فراگيري موسيقي و رموز آوازخواني بپردازد. بعدها از آموزگاراني چون ناصر سيف و ميرزا طاهر ضيا رسايي، روضه*خواني معروف به "ضيا الذاكرين"، بهره گرفت.


                      غلامحسين بنان، از سال 1321، دو سال پس از راه*اندازي نخستين فرستنده*ي راديويي در ايران به اين سازمان پيوست و به آواز*خواني پرداخت. نخست، عبدالعلي وزيري، او را به خالقي معرفي كرد و خالقي نيز آزمايش و پرورش صداي او را به ابوالحسن صبا سپرد.


                      گفته مي*شود صبا در نخستين آزمايش، درآمد سه*گاه را كه به پايان برده از بنان خواسته كه گوشه*ي حصار را بخواند و او آن چنان با مهارت خوانده كه ديگر نيازي به آزمايش*هاي ديگر نگذاشت.


                      مي*گويند كه كشف بنان، براي خالقي و ديگر دست*اندركاران موسيقي ملي، موهبتي تلقي مي*شده چراكه تازه "انجمن موسيقي ملي" را راه*اندازي كرده بودند و به خواننده*اي خوش صدا و رديف*شناس نياز داشتند. با تبديل انجمن، به هنرستان عالي موسيقي ملي، بنان نيز رسما به استخدام هنرهاي زيباي كشور درآمد و علاوه بر همكاري با اركستر هنرستان به تدريس آواز خواني نيز پرداخت.


                      با بنياد "برنامه گلها"ي راديو از سوي "داود پيرنيا" عرصه تازه و گسترده*تري براي آوازخواني*هاي بنان پديد آمده و او 15 سال پاي ثابت در بخش*هاي مختلف اين برنامه بود.


                      در اين برنامه، استادان تراز اول موسيقي سنتي چون روح*الله خالقي، ابوالحسن صبا، مرتضي محجوبي، احمد عبادي، حسين تهراني، علي تجويدي، لطف*الله مجد و جواد معروفي با او همكاري داشته*اند.


                      بنان در آغاز كار در راديو، تنها "آواز" مي*خوانده، اما مي*گويند چندي بعد به توصيه*ي خالقي، پذيرفته كه "تصنيف " نيز بخواند.


                      حالا چرا؟ (آهنگ: خالقي - شعر: شهريار)، روز ازل ( مرتضي محجويي - رهي معيري) ، مي ناب و جام جم (خالقي - حافظ)، عاشقي شيدا (تجويدي - منير طه)، و الهه ناز (اكبر محسني - كريم فكور)، حاصل همان سال*هاست.

                      سرود "اي ايران" (خالقي - حسين گل گلاب) كه پس از سال*ها عنوان قطعه برتر سال 1385 را به*خود اختصاص داد، دلنشين*ترين يادگاري است كه با صداي بنان بر جاي مانده است. احمد ابراهيمي و كاوه ديلمي شناخته شده*ترين شاگردان او به*شمار مي*روند.


                      او در سال 1336 در يك سانحه اتومبيل، يكي از چشمان خود را از دست داد، اما پس از آن نيز همچنان به خواندن ادامه داد. از سال 1345 است كه به مرور از حجم خواندني*هايش كم شد و چند سال بعد خود را بازنشسته كرد.


                      بنان به گفته همسرش از اواخر سال 1357به بستر بيماري افتاده بود، سرانجام در هشتم اسفند ماه سال 1364 به دليل نارسايي "دستگاه گوارشي" چشم از جهان فرو بست.

                      به*گمان كارشناسان موسيقي، غلامحسين بنان مجموعه*اي از داده*هاي طبيعي و يافته*هاي فني و هنري را در خود داشت آن*چه از خوانده*هاي او به*جاي مانده مي*تواند براي خوانندگان ريز و درشت ما نقش سرمشق و "دستور" را ايفا كند.

                      ارزش موسيقايي در آوازخواني*هاي غلامحسين بنان از پيوند دو عامل طبيعي و هنري شكل مي*گيرد. جيغ و فرياد چندان با مزاجش سازگار نبوده و اهل نجوا و زمزمه است.

                      صداي او از "بم*هاي مياني"، صداي مردانه است، نزديك به باريتون، غلت و تحريرهاي كوتاه - و نه بلند - در صداي او، حركت*هاي آرام و غيرجهشي در خط سير آوازهاي سنتي هم*خواني دارد و به تعبيري به خواب و بيدار مخمل مي*ماند.


                      "فريدون مشيري" در وصف آوازخواني*هاي بنان چنين گفته است:


                      نغمه مي*غلتيد، گفتني بر حرير

                      آبشار شعر، گل مي*ريخت، نغز و دلپذير


                      مخمل مهتاب بود اين يا طنين بال قو

                      پرنيان ناز آواز سراپا حال او؟

                      Comment


                      • #12
                        از باد صبا بودي به سوي صبا رفتي

                        (كلنل وزيري نشسته پاي راست خويش را روي پاي چپ خود گذارده و رو به خالقي كه رو به پيانو نشسته مي­كند )

                        وزيري:جناب روح­اله خان «روح­انگيز» بسيار زحمت مي­كشد، اما بايد به دنبال خواننده­اي گشت كه صداي مردانه­اي داشته باشد، صدايي كه ظرايف و دقايق كلام و آواز ايراني را نشان دهد، نه اين آوازهايي كه مردان در درجه آخر مي­خوانند كه عموماً زير است و به همين جهت صداي طبيعي خود را از دست مي­دهند و آواز مي­شود امام امان، دله دله دلي و هوار و فرياد و فغان هم اضافه مي­شود كه خود خواننده هم معني آن­را درك نمي­كند. آواز بايد به نظر من باريتون باشد.

                        خالقي: منظورتان همان نوع آوازي است كه خود شما نمونه آن را در مدرسه اجرا كرديد!

                        وزيري: بله جناب روح­اله خان، همچنان كه تصديق خواهيد صداي بنده صدايي است نزديك به بم (باريتون) كه در قسمت اروپايي ديپلمه هستم و در قسمت ايراني با آن بزرگ شده­ام؛ هم موسيقي و زيبايي موسيقي را داراست و هم كلام را مي­رساند. آقاي روح­اله خوان يادتان هست در مدرسه شبي از فردوسي، رجز رستم در جواب خشم كاوس شاه را خواندم!

                        خالقي: بله حضرت استاد.

                        وزيري: يكي گفته بود، من به كلي وحشت كردم. نزديك بود فلان كسكس (يعني اين بنده) گرز رستم را توي سرم بزند! گفتم: خيلي خوشوقتم. معلوم مي­شود خوب از عهده بر آمدم. تصور بفرماييد اگر اي واي دلم، امان امان مي­خواندم، چه حالي داشت!

                        خالقي: بله! حضرت استاد. ضرورت موضوع براي همه از جمله اعضاي مدرسه و مديريت محرز است، اما چه بايد كنيم!

                        وزيري: بايد كاري كرد. ديگر آوازها يك نواخت شده، غير از صداي اديب و يكي ديگر، تمامي صداها زير و زنانه است، همچنان كه تصديق خواهيد كرد صداها جذابيت ندارد.

                        خالقي: درست است، در حال حاضر خود اركستر هم به چنين صدايي نياز دارد. (مفتاح در مي­زند و به وزيري عرض ادب مي­كند و همچنان كه وزيري سري تكان مي­دهد [وزيري همچنان به گوشه­اي خم شده و دست را در طاقچه پنجره جلو و عقب مي­برد]. مفتاح به سمت خالقي مي­رود و در گوش او چيزي مي­گويد، خالقي به همراه مفتاح از در بيرون مي­رود)

                        (در اتاق ديگر ابولحسن صبا ويلون بدست، روبروي دو نفر آواز خوان نشسته و مشغول تست آواز است)

                        صبا: چهار باغ را بخوانيد.

                        (عبدلعلي وزيري مكث مي­كند و تحرير مي­زند)

                        (خالقي به همراه مفتاح وارد مي­شود. صبا ويلون و آرشه را به زمين مي­گذارد و به از جا بلند مي­شود و سلام كنان دو خواننده مورد تست را معرفي مي­كند. خالقي دست به كمر به مراسم معرفي گوش مي­دهد)

                        خالقي: جناب ابوالحسن خان ظاهراً با بنده امري داشتيد!

                        صبا: امر كه نه روح­اله خان عرض!

                        (خالقي به كمر صبا مي­زند)

                        خالقي: از آزمون بگوييد، چه خبر خوب پيش مي­رود. بنده را بايد ببخشايد كه كمتر به كمك شما مي­آيم. مشغول رتق و فتق وضع مدرسه هستم.

                        صبا: سلامت باشيد. وضعيت به خوبي مي­گذرد. از قضا خواننده­اي يافتيم كه با متر و قياس استادمان وزيري سازگار است.

                        خالقي: خبر خوبي است. چندي پيش، پيش از خدمت رسيدن، در اتاق مجاور با حضرت وزيري درباره همين موضوع سخن مي­گفتيم. حالا بفرماييد اين خواننده كيست؟

                        صبا: همين الان جلوي شما نشسته است.

                        (خالقي رويش را به سمت بنان مي­كند)

                        خالقي: ايشان هستند!

                        صبا: بله! صدايي در محدوده باريتون دارند، همان كه مورد نظر استاد است.

                        خالقي: خوب است. مي­شود، در مراسم آزمون باشم.

                        صبا: خواهشمند است.

                        صبا (خطاب به بنان): جناب بنان درآمد سه گاه كنيد.

                        بنان: با اجازه!

                        خالقي: بفرماييد.

                        (بنان نفسي چاق مي­كند بدن را به بالا مي­كشد و صبا ويلون را به زير چانه مي­برد و شروع به درآمد مي­كند)

                        (آواز بنان، غلام نرگس مست تو تاجدارنند را همراه با چند مصرع ديگر در بم مي­خواند و آواز هنوز به پايان نرسيده خالقي تشكر مي­كند و آفرين مي­گويد)

                        بشنويد ... آواز بيات اصفهان با همراهي سنتور رضا ورزنده

                        خالقي: آفرين جناب بنان من از جناب ابوالحسن خان مي­خواهم ننوازند و جناب بنان گوشه حصار را بخوانند. جناب بنان بفرماييد!

                        بنان: خيلي از اظهار لطف استاد متشكرم.

                        (بنان بدون هيچ مكثي گوشه حصار را در محدوده بالاتري مي خواند دو بيت نصيب ماست بهشت اي خداشناس برو / كه مستحق كرمت گناهكارانند. بيا به ميكده چهره ارغوان كن / مرو به صومعه كانجا سياه كارانند بعد از اين دو بيت باز به درآمد سه­گاه فرود مي­آيد)

                        (خالقي پس از آواز خوشحال مي­شود و گل از گلش مي­شكفد و دست مي­زند و از جا بلند مي­شود و بنان را در آغوش مي­گيرد و بوسه باران مي­كند.)

                        خالقي: جناب بنان شما آينده­اي بس درخشان در آواز داريد، قدر خود را بدانيد. شما هماني هستيد كه استادمان وزيري همواره در پي آن هستند و من و مديريت مدرسه را پي آن فرستاند. من براي شما آرزوي موفقيت مي­كنم و خود من هر كاري از دست براي جناب­عالي بر بياييد انجام مي­دهم.

                        (اعضاي اركستر مدرسه موسيقي در صحنه مدرسه مشغول كوك كردن سازها هستند، خالقي به همراه بنان وارد مي­شود و اعضاي اركستر بلند مي­شوند. خالقي به همراه بنان به جمعيت تعظيم مي­كنند، بنان همچنين به ابوالحسن صبا دست مي­دهد و مردم همچنان كه ايستاده­اند اعضاي اركستر را تشويق مي­كنند. تشويق پايان مي­يابد و خالقي پس از اينكه با علامت سر از وزيري رخصت مي­طلبد - وزيري هم با تبسمي سري تكان مي­دهد - اركستر را آماده بعد و رهبري خود را آغاز مي­كند و آهنگ اي ايران آغاز مي­شود و بنان اي ايران را به همراه گروه كر مدرسه مي­خواند)

                        Comment


                        • #13

                          Comment

                          Working...
                          X