Announcement

Collapse
No announcement yet.

About Kiss Me Song (Mara Bebous)

Collapse
X
 
  • Filter
  • Time
  • Show
Clear All
new posts

  • About Kiss Me Song (Mara Bebous)

    اين خاطرات را هم از
    شاعر، خواننده و آهنگساز
    مراببوس بخوانيد



    درباره "مراببوس" و سراينده آن "حيدررقابی» و تبديل آن به سرود آخر افسران توده ای که پس از کودتای 28 اعدام شدند بسيار گفته اند و نوشته اند. اين افسانه ای ترين ترانه ايرانی است که سه نسل آن را به فراخور روزگار خوانده اند. دهه 30 و کودتا، دهه 50 و پرشدن دوباره زندان های شاه و بالاخره در زندان های جمهوری اسلامی. اين نوشته را هم درباره او از قلم عبدالرحيم جعفری بنيانگذار انتشاراتی امير کبير بخوانيد:





    اوايل سال 1329 درکوران مبارزات مردم و دولت و احزاب چپ و راست با جوان پرشوری آشنا شدم به نام حيدرعلی رقابی متخلص به «هاله»... ازخويشان بيژن ترقی بود. ملی گرايی بود شوريده و شيفته دکتر محمد مصدق. جوانی بود فروتن و مومن و معتقد و درمبارزات ملی سخت فعال. دفتر شعری داشت که آن را درهزارنسخه به نام آسمان اشک چاپ کردم. دراين دفترقطعه شعری بود با عنوان «مرا ببوس» که بعدها مجيد وفادار، ويولونيست معروف برای اين شعرآهنگی ساخت و پرويز ياحقی با ويلن و حسن گل نراقی با صدای گرم و مخملی خود در راديو ايران آن را اجرا کردند که اقبال عام يافت و برحسب خواهش شنوندگان به دفعات از راديو ايران پخش می شد. ترانه محبوب مردم ايران شده بود. روزی و هفته ای نبود که اين ترانه از راديو شنيده نشود. هيچ برنامه راديوئی زبان فارسی چه در ايران و چه در خارج از ايران نبود که هرهفته آن را پخش نکند. به نظراهل فن هيچ ترانه ای نبود که در ايران اين همه طرفدار و شنونده داشته باشد. حسن گل نراقی با اجرای اين ترانه معروف خاص و عام شده بود، درصورتی که نه خواننده بود و نه سابقه خوانندگی داشت، و تازه مورد غضب پدرهم واقع شد که با افکار قديمی خود می گفت مگرتو مطربی که رفته ای در راديو آوازخوان شده ای؟! حسن گل نراقی قامتی بلند و صورتی سرخ و سفيد و زيبا و دلنشين داشت و شوخ طبع و بذله گو بود، پايش به هرمحفلی می رسيد صدای خنده و قهقهه بلند می شد. او بازرگانی عتيقه شناس بود و درتيمچه حاجب الدوله کاسبي(بلورفروشي) می کرد ولی با عشقی که به موسيقی داشت نزد استاد حنانه رديف های آوازی را ياد گرفت و با هنرمندان و نويسندگان راديو دوست و همنشين بود. حسن درمهرماه 1372 گرفتار فراموشی و تومورمغزی شد و نتوانستند ازمرگ نجاتش دهند. حسن با آئينی با شکوه و مشايعت گروه کثيری از دوستانش در گورستان امامزاده طاهردرمهرشهرکرج به خاک سپرده شد. فريدون مشيری شاعر گرانقدرايران قطعه شعری با عنوان «بوسه و آتش» درمرگ او سرود و درشب هفت حسن، خود بر سرمزار او خواند



    درهمه عالم کسی به ياد ندارد

    نغمه سرايی که يک ترانه بخواند

    تنها با يک ترانه درهمه عمر

    نامش اين گونه جاودانه بماند



    هاله (رقابي) قامتی لاغر و متوسط داشت، بيست و دو سه سالی بيشترازعمرش نگذشته بود. سبزه رو بود، با چشمانی درشت و پراحساس و لبانی خندان. درجريان وقايع 28 مرداد هاله از ايران گريخت و به امريکا رفت. پس از آن وقايع عده ای از افسران توده ای اعدام شدند. دربين آنها سرهنگی بود به نام "سيامک" که شايع شده بود شعر«مراببوس» را او هنگام توديع با خانواده اش و قبل از رفتن به مقابل جوخه اعدام سروده است! درحالی که من و دوستانم می دانستيم که هاله اين شعر را برای دختری که دوست داشته سروده و به او اهداء کرده است. اما خوب، همانطورکه نوشتم مردم براين باوربودند که اين شعررا سرهنگ سيامک سروده است.

    حيدررقابی سراينده اين شعرجاودانه درسالهای نخست انقلاب به ايران بازگشت و استاد دانشگاه شد و يکی ازهواخواهان پرشور انقلاب بود، ولی متاسفانه چندی بعد به سرطان مبتلا شد و مدتها در بستربيماری بود تا درگذشت. تشييح پيکر او نيز با شکوه فراوان انجام شد و مليون و طرفداران مصدق و جبهه ملی و گروه کثيری ازدانشگاهيان و دوستداران، پيکر او را به ابن بابويه بردند و درکنارمزار دهخدا و تختی و شمشيری که هريک ارادت خاصی به دکترمصدق داشتند به خاک سپردند. آهنگسازمراببوس هم چند سالی پيش از انقلاب از دنيا رفته بود؛ اما ترانه هم چنان به زندگی خود ادامه می دهد و به سوی سرنوشت می رود، کرچه درحال حاضر، متاسفانه بايد اين ترانه را ازراديوهای بيگانه شنيد چون ازراديوهای ايران پخش نمی شود.( درزمان شاه نيز پخش اين ترانه از راديو ممنوع بود و صفحه ای که از آن وجود داشت نيز بخش اول آن بود و بخش دوم آن که شباهت به وداع برای اعدام دارد سانسور و ممنوع شده بود.





  • #2
    Intresting...
    Thanx R/W


    Comment


    • #3
      I knew that , do you know where i can download this music ?



      Comment


      • #4
        Originally posted by jose_mourinho View Post
        I knew that , do you know where i can download this music ?
        Ask it to Mr Donsaeid,maybe he knows .

        Comment


        • #5

          Comment


          • #6

            Comment


            • #7
              قبلا به نقل از «بیژن وفادار» پسر «مجید وفادار» در کتاب خاطرات هنری «اسماعیل نواب*صفا» خواندیم که چگونه «حیدر رقابی» به دیدار پدر می*آید و آن دو در خلوتی سه*ربع ساعته، به توافق ساختن ادامه آن شعر و آهنگ می*رسند و همان*شب حدود ساعت ده، «رقابی» تلفنی ادامۀ شعر را می*خواند و «بیژن» خود آن را یادداشت می*کند و به پدر می*دهد. «مجید وفادار» بر مبنای بندهای تازه سروده شده، شروع به ساختن دنبالۀ آهنگی که قبلا برای فیلم «اتهام» تهیه کرده می*کند. در ادامه همین نقل و در همان کتاب، باز می*خوانیم:

              «. . . من و «پوران» دختر عمویم، [پوران وفادار، دختر حمید وفادار] شعر و آهنگ را یاد گرفته بودیم. «پوران» در فراگیری آهنگ، استعداد عجیبی داشت و این امر را به*خوبی و به*زودی فرا گرفته بود. دیگر پدرم از سرگذشت اجرای آن بی*خبر بود و قصدش این بود که اجرای آن را بر عهدۀ خوانندۀ مناسبی بگذارد. تا اینکه روز جمعه*ای ناگهان شنیدیم که آهنگ «مرا ببوس» را خواننده*ای به*نام آقای «گلنراقی» با ویولن آقای «یاحقی» و پیانوی «مشیرهمایون» اجرا می*کند. پدرم متحیر، از من پرسید: شما این شعر و آهنگ را برای کسی خوانده*اید؟ گفتم نه. بعد معلوم شد «پوران» دختر عمو «حمید» آن*را در یک مهمانی خصوصی خوانده و صاحب*خانه، بدون اینکه قصدش را به او بگوید، شعر را می*گیرد. ولی اینکه چگونه به*دست مرحوم «گلنراقی» رسیده بی*خبرم. . .»
              [کتاب قصۀ شمع، صفحۀ 104 و 105]

              گفتیم که فیلم «اتهام» در خرداد ماه سال 1335، به نمایش عمومی در آمد. اما ترانۀ «مرا ببوس» با صدای «پروانه» در آن فیلم، چندان مطرح نشد. اما نوشته*اند که «آهنگ و شعرش بسیار مورد توجه موسیقی*دان*ها، و از آن*جمله «پرویز یاحقی» قرار گرفت. «پوران وفادار» با اشاره به همین موضوع، در روایت خود از چگونگی اجرای این ترانه با صدای «حسن گلنراقی» می*گوید:
              «. . . حدود یک*سال بعد از اکران فیلم، این ترانه از رادیو با صدای «گلنراقی» پخش شد. که در واقع به*نوعی من مسبب آن بودم. وقتی عمو «مجید» ادامۀ آن آهنگ را می*ساخت، من هم با قطعه*ها می*خواندم. و چون خواننده بودم، گاهی آن را اینجا و آنجا هم زمزمه می*کردم.
              یک*روز در یک میهمانی خصوصی که آقای «گلنراقی» هم آنجا حضور داشت، به اصرار دوستان این ترانه را خواندم. آن*شب چند بار به خواست حاضران این ترانه اجرا شد. «گلنراقی» هم از آن خیلی استقبال کرد.
              فردای آن روز، خانم صاحب*خانه پیش من آمد و به اصرار شعر «مرا ببوس» را خواست. هر چه گفتم که این شعر هنوز جایی خوانده نشده، و من نمی*توانم آن را بدون اجازه به شما بدهم قبول نکرد، و دلیل آورد که ما که خواننده نیستیم، فقط می*خواهیم شعر را داشته باشیم. من هم شعر را دادم.
              همان جمعه داشتم رادیو گوش می*دادم که شنیدم مجری رادیو می گوید: ترانه*ای پخش می*کنیم، و نام شاعر و آهنگ*ساز آن را به مسابقه می*گذاریم. وقتی «گلنراقی» شروع کرد به خواندن، سر جایم خشک شدم. نمی*دانید چه حالی شدم، چون نمی*دانستم جواب عمویم را چه بدهم.؟!
              بعد از تمام شدن ترانه عمویم زنگ زد و پرسید که تو این کار را به کسی دادی.؟ من انکار کردم.
              اما هفته بعد آن، اسم «گلنراقی» که خواننده آن بود فاش شد. او هم در مصاحبه*ای که در «اطلاعات هفتگی» انجام داده بود، گفت که این ترانه را برادر زاده آقای «وفادار» به من داده است. عمویم خیلی از دستم ناراحت شد و گفت که دیگر هیچ کاری را به من نشان نخواهد داد. . .»

              دنبالۀ ماجرا را هم که قبلا نوشته*ایم و همه می*دانیم. یک*سالی است که فیلم «اتهام» اکران شده. شعر و آهنگ آن مورد توجه آهنگ*سازان، از جمله «پرویز یاحقی» قرار گرفته.
              «گلنراقی» که مراودت و مجالستی هم با اهل موسیقی دارد، از سر اتفاق، شعر کامل این ترانه را به*دست آورده. با رفاقتی که از قدیم نیز با «پرویز یاحقی» داشته، قرار می*گذارند آن را ضبط کنند. آن ایام مسلما استودیوهای خصوصی ضبط صدا وجود نداشته. تنها امکان موجود، استفاده از تجهیزات فنی استودیوی رادیو تهران در میدان ارک، و نوازندگان آنجا بوده.
              وجه مشترک «پرویز یاحقی» با «مجید وفادار» البته در نواختن ساز ویلون است و رفت و آمدی که به*عنوان آهنگ*ساز به اداره و ساختمان رادیو دارند. پس عشق آواز خواندن «گلنراقی» و وسوسۀ انجام این تجربه، و علاقۀ «پرویز یاحقی» به این شعر و آهنگ، و شرایط مساعدی که برای استفاده از امکانات استودیو و رادیو داشته، دست به*دست هم می*دهند تا ما امروز دو روایت از جلسۀ ضبط این ترانه را بخوانیم و خودمان تشخیص بدهیم که کدامشان درست*تر است!

              «حسن گلنراقی» در پایان عمر خود، گرفتار بیماری فراموشى [آلزایمر] و تومور مغزى شد، و به*رغم تلاش پزشكان، در مهر ماه سال 1372 در تهران درگذشت و در گورستان قدیمی «امامزاده طاهر» واقع در «مهرشهر کرج» به خاک سپرده شد.
              «گلنراقى» نیز مانند «حیدر رقابی» سرایندۀ ترانۀ «مرا ببوس»، هرگز ازدواج نكرد. بخشى از اموال او، از جمله ساختمان اهدایی او در ابتدای خیابان «بهار شیراز» منشعب از میدان «هفتم تیر»، به صورت موقوفه در اختیار آسایشگاه معلولین و سالمندان كهریزک قرار گرفت.

              روی تو را بوسه داده*ایم چه بسیار
              خاک تو را بوسه می*دهیم دگر بار
              ما همگی «سوی سرنوشت» روانیم
              زود رسیدی، برو، «خدات نگهدار»

              Comment

              Working...
              X