جشنواره جهانی سينمای در تبعيد که هر دو سال يکبار با عنوان "دنيا خانه من است" در گوتنبرگ سوئد برگزار می شود. هفتمين دوره خود را از 21 اکتبر شروع و 28 اکتبر به پايان رساند.
اين جشنواره که دوازده سال پيش به قصد نمايش آثار فيلمسازان ايرانی در تبعيد به همت حسين مهينی فيلمساز پناهنده و تنی چند از همفکرانش بنياد نهاده شد خيلی زود توانست مورد توجه تبعيديان کشور های ديگر و مورد حمايت مقامات فرهنگی سوئد قرار گيرد.
بطوريکه امسال از 83 فيلمی که جشنواره در بخش های گوناگون خود داشت 52 فيلم از پناهندگان مليت های پراکنده در سراسر جهان و 31 فيلم از ساخته های ايرانيان تبعيدی و يا مهاجر بود.
حسين مهينی در شب افتتاح گفت: "هر چند تبعيد خود نشانه نوعی شکست و ناکامی است، اما در ذات خودش خلاق هم هست و درهای دنيای تازه ای از فرهنگ های و انسانهای متفاوت را به روی تبعيديان می گشايد."
بيشتر فيلمسازان اين دوره را می توان نسل دوم ايرانيان مهاجر دانست که با استفاده از امکانات آموزشی غرب، استعدادهای ذاتی خود را پرورش داده اند و بيشتر به خلاقيت هنری و بيان ديدگاه های شخصی خود توجه دارند. چند فيلم از اين دست را نام می بريم
"آبی همچون شليک گلوله" از مسعود رئوف مقيم کانادا، يک فيلم انيميشن آبستره که بازی با رنگ هاست.
"چای خانه" ساخته فرهاد کلانتری از نروژ که يک فيلم کهنه نمای سياه و سفيد است و همراه با موسيقی ايرانی دلنشينی از دم کردن چای و سماور و قوری و استکان در گالش نقره می گويد.
"عشق 2000" ساخته شهريار لطيف زاده از سوئد، داستان دختر جوانی است که با يک پسر ايرانی آشنا می شود و می خواهد آخرين شب اقامتش در گوتنبرگ، برايش شبی فراموش نشدنی باشد.
"گلزار خاوران" ساخته دلناز آبادی از آمريکا فيلمی تاثير گذار از گورستانی در تهران است که هزاران جوان اعدام شده اوايل انقلاب اسلامی را بی نام و نشان در آن دفن کرده اند و بازماندگان آنها سالی يک بار گرد هم می آيند و در سکوت ياد عزيزانشان را گرامی می دارند.
فيلم با استفاده از عکس های موجود ساخته شد. اما حرکت خوب دوربين روی آنها، فيلم را روان از کار درآورده است.
"بازيابی" ساخته رضا سرکانيان از فرانسه ساختاری حرفه ای دارد. او قبل از مهاجرت به فرانسه شش فيلم در تهران ساخته بود و اين چهارمين ساخته او در فرانسه است. فيلم نگاهی دارد به تفاوت های ميان دو نسل از فرانسويان، نسلی که جنگ دوم را تجربه کرد و نسلی که سختی نکشيده و خواست هايش بسيار حقير است.
"چشم انداز ساکت" ساخته رحمان ميلانی از نروژ داستان يک پسر نوجوان ايرانی است که در خود طبيعتی زنانه احساس می کند و وقتی علاقه او به پسر همکلاسش بر ملا می شود، آنچنان عکس العمل خشنی از پدرش می بيند که مجبور به فرار از خانه می گردد.
"حلبچه و پايان آغاز" ساخته مسعود معمار از هلند، مرثيه ای است بر بمباران شيميايی هواپيماهای عراقی. فيلم با استفاده از عکس های خبری اجسادی که کوچه پس کوچه های حلبچه را پوشانده ساخته شده و رقت برانگيز است.
"" ساخته منوچهر خوشبخت داستان دختر دورگه مو سياهی است که در آلمان راننده تاکسی است و از سئوال های مکرر مسافران درباره اصل و نسبش کلافه است. او سر انجام يک کاست از شرح حال خود در دستگاه پخش صدا می گذارد و تاکسی و مسافر آن را کنار خيابان رها می کند
فيلم هايی هم بودند مثل "در دو ساعت" از شهريار لطيف زاده و يا "شکارگر" از ميترا تبريزيان که می نوان آنها را دستگرمی هايی برای ساختن فيلم بلند سينمايی به حساب آورد.
فيلمی که خيلی سر و صدا کرد و هجوم تماشاگران آنچنان بود که سانس اضافه برايش گذاشتند، فيلم "کرگدن" ساخته هوتن شيرازی بود که آن را مخفيانه از ايران خارج کرده و خود در سوئد در انتظار پذيرش پناهندگی است.
"کرگدن" فيلمی است درباده بسياری از جوانان ايران امروز، بخصوص آنهايی که در شهرهای کوچک زندگی می کنند. جوانانی که با هيچ دختری آشنا نيستند. هيچ سرگرمی و تفريحی ندارند و اوقات بيکاری شان با تماشای شبکه های تلويزيونی و فيلم های هشت ميليمتری پورنو، با کشيدن سيگار و گاه ترياک، با صرف مشروبات الکلی و ارضای تمايلات جنسی از طريق ارتباط يا فريب يا ارعاب تا حد گذاشتن چاقو بر شاهرگ پسران کم سن و سال و تجاوز به آنها بر قرار می گردد.
مهمترين فيلم ايرانی که در جشنداره به نمايش درآمد فيلم "رقص زير کفن" ساخته عيسی وندی مقيم سوئد بود. فيلم که پرداخت سينمايی مدرن و هنرمندانه ای دارد و می توان آن را اثری کم نظير در سينمای ايران دانست، ماجرای واقعی "فاطمه گوشه" نقاش ايرانی مقيم سوئد است که نمايشگاه آثارش مورد اعتراض مقامات سفارت جمهوری اسلامی و چندين بنياد مذهبی قرار گرفت و خود او تهديد به مرگ شد.
فاطمه گوشه اين نقاشی ها را که بيشتر اندام برهنه زنان و مردان است، با پرداختی خشن و با رنگ هايی تيره، زير فشار روحی و روانی سنگسار شدن دوست دوران کودکی اش کشيده بود.
از صحنه های واقعی سنگسار به صورتی معقول و موثر در فيلم استفاده شده و فيلمبرداری روی دست با تدوين تند به آن ارزش خاصی بخشيده است.
فيلم با همکاری تلويزيون سوئد ساخته شده و در سال 2003 از طرف انستيتيوی فيلم سوئد به عنوان بهترين مستند برنده جايزه شده است.
حسين وندی درباره فيلمش گفت:"اين تصوير کليشه ای در غرب وجود دارد که زنان، هميشه قربانی هستند. مردان در جلو می روند و زنان چادر بسر پشت سر آنها بی دفاع در حرکتند. من می خواستم با فيلم تصوير را عوض کنم."
در ديگر برنامه های جشنواره بزرگداشت دو سينماگر بود، يکی بزرگداشت خانم " مای مصری" فيلمساز فلسطينی بود که در بيست سال گذشته گزارش های مستندی از اردوگاه های فلسطينی در لبنان و بخصوص در باره وضع کودکان فلسطينی ساخته است و شش فيلم مستند و گزارش او را که در نخستين آن در 1989 ساخنه شده بود نمايش دادند.
بزرگداشت ديگر از هنرمند محبوب "پرويز صياد" با نمايش 3 فيلم از او بود. "بن بست" که خودش آن را کارگردانی کرده بود و در 1977 در فستيوال مسکو نمايش داده شد و "مری آپيک" بازيگر فيلم جايزه بهترين هنرپيشه زن را دريافت کرد.
"در غربت" ساخته سهراب شهيد ثالت و "اسرار گنج دره جنی" ساخته ابراهيم گلستان که صياد در آنها بازی می کرد.
علاوه بر نشست هايی که در پايان هر فيلم با تماشاگران برگزار می شد، در يک جلسه سه ساعته پر هيجان، پرويز صياد به همه سئوالات حاضران پاسخ داد و با آنها به بحث و گفتگو پرداخت.
ابتکار اين دوره جشنواره انتخاب شورايی از ده جوان پانزده تا بيست ساله از مليت های مختلف بود. اين شورا در رابطه با قتل های ناموسی و مذهبی و ساير ناهنجاری های اجتماعی که حاصل حضور مهاجران و پناهندگان است و بيگانه ستيزی را دامن می زند، چند فيلم دستچين کرد که بعد از نمايش با حضور خود جوانان مورد بحث و گفتگو قرار می گرفت مثل قتل دختران مسلمان عرب يا ترک به دست پدر و برادرانشان و يا ختنه دختران آفريقايی.
اين جشنواره که دوازده سال پيش به قصد نمايش آثار فيلمسازان ايرانی در تبعيد به همت حسين مهينی فيلمساز پناهنده و تنی چند از همفکرانش بنياد نهاده شد خيلی زود توانست مورد توجه تبعيديان کشور های ديگر و مورد حمايت مقامات فرهنگی سوئد قرار گيرد.
بطوريکه امسال از 83 فيلمی که جشنواره در بخش های گوناگون خود داشت 52 فيلم از پناهندگان مليت های پراکنده در سراسر جهان و 31 فيلم از ساخته های ايرانيان تبعيدی و يا مهاجر بود.
حسين مهينی در شب افتتاح گفت: "هر چند تبعيد خود نشانه نوعی شکست و ناکامی است، اما در ذات خودش خلاق هم هست و درهای دنيای تازه ای از فرهنگ های و انسانهای متفاوت را به روی تبعيديان می گشايد."
بيشتر فيلمسازان اين دوره را می توان نسل دوم ايرانيان مهاجر دانست که با استفاده از امکانات آموزشی غرب، استعدادهای ذاتی خود را پرورش داده اند و بيشتر به خلاقيت هنری و بيان ديدگاه های شخصی خود توجه دارند. چند فيلم از اين دست را نام می بريم
"آبی همچون شليک گلوله" از مسعود رئوف مقيم کانادا، يک فيلم انيميشن آبستره که بازی با رنگ هاست.
"چای خانه" ساخته فرهاد کلانتری از نروژ که يک فيلم کهنه نمای سياه و سفيد است و همراه با موسيقی ايرانی دلنشينی از دم کردن چای و سماور و قوری و استکان در گالش نقره می گويد.
"عشق 2000" ساخته شهريار لطيف زاده از سوئد، داستان دختر جوانی است که با يک پسر ايرانی آشنا می شود و می خواهد آخرين شب اقامتش در گوتنبرگ، برايش شبی فراموش نشدنی باشد.
"گلزار خاوران" ساخته دلناز آبادی از آمريکا فيلمی تاثير گذار از گورستانی در تهران است که هزاران جوان اعدام شده اوايل انقلاب اسلامی را بی نام و نشان در آن دفن کرده اند و بازماندگان آنها سالی يک بار گرد هم می آيند و در سکوت ياد عزيزانشان را گرامی می دارند.
فيلم با استفاده از عکس های موجود ساخته شد. اما حرکت خوب دوربين روی آنها، فيلم را روان از کار درآورده است.
"بازيابی" ساخته رضا سرکانيان از فرانسه ساختاری حرفه ای دارد. او قبل از مهاجرت به فرانسه شش فيلم در تهران ساخته بود و اين چهارمين ساخته او در فرانسه است. فيلم نگاهی دارد به تفاوت های ميان دو نسل از فرانسويان، نسلی که جنگ دوم را تجربه کرد و نسلی که سختی نکشيده و خواست هايش بسيار حقير است.
"چشم انداز ساکت" ساخته رحمان ميلانی از نروژ داستان يک پسر نوجوان ايرانی است که در خود طبيعتی زنانه احساس می کند و وقتی علاقه او به پسر همکلاسش بر ملا می شود، آنچنان عکس العمل خشنی از پدرش می بيند که مجبور به فرار از خانه می گردد.
"حلبچه و پايان آغاز" ساخته مسعود معمار از هلند، مرثيه ای است بر بمباران شيميايی هواپيماهای عراقی. فيلم با استفاده از عکس های خبری اجسادی که کوچه پس کوچه های حلبچه را پوشانده ساخته شده و رقت برانگيز است.
"" ساخته منوچهر خوشبخت داستان دختر دورگه مو سياهی است که در آلمان راننده تاکسی است و از سئوال های مکرر مسافران درباره اصل و نسبش کلافه است. او سر انجام يک کاست از شرح حال خود در دستگاه پخش صدا می گذارد و تاکسی و مسافر آن را کنار خيابان رها می کند
فيلم هايی هم بودند مثل "در دو ساعت" از شهريار لطيف زاده و يا "شکارگر" از ميترا تبريزيان که می نوان آنها را دستگرمی هايی برای ساختن فيلم بلند سينمايی به حساب آورد.
فيلمی که خيلی سر و صدا کرد و هجوم تماشاگران آنچنان بود که سانس اضافه برايش گذاشتند، فيلم "کرگدن" ساخته هوتن شيرازی بود که آن را مخفيانه از ايران خارج کرده و خود در سوئد در انتظار پذيرش پناهندگی است.
"کرگدن" فيلمی است درباده بسياری از جوانان ايران امروز، بخصوص آنهايی که در شهرهای کوچک زندگی می کنند. جوانانی که با هيچ دختری آشنا نيستند. هيچ سرگرمی و تفريحی ندارند و اوقات بيکاری شان با تماشای شبکه های تلويزيونی و فيلم های هشت ميليمتری پورنو، با کشيدن سيگار و گاه ترياک، با صرف مشروبات الکلی و ارضای تمايلات جنسی از طريق ارتباط يا فريب يا ارعاب تا حد گذاشتن چاقو بر شاهرگ پسران کم سن و سال و تجاوز به آنها بر قرار می گردد.
مهمترين فيلم ايرانی که در جشنداره به نمايش درآمد فيلم "رقص زير کفن" ساخته عيسی وندی مقيم سوئد بود. فيلم که پرداخت سينمايی مدرن و هنرمندانه ای دارد و می توان آن را اثری کم نظير در سينمای ايران دانست، ماجرای واقعی "فاطمه گوشه" نقاش ايرانی مقيم سوئد است که نمايشگاه آثارش مورد اعتراض مقامات سفارت جمهوری اسلامی و چندين بنياد مذهبی قرار گرفت و خود او تهديد به مرگ شد.
فاطمه گوشه اين نقاشی ها را که بيشتر اندام برهنه زنان و مردان است، با پرداختی خشن و با رنگ هايی تيره، زير فشار روحی و روانی سنگسار شدن دوست دوران کودکی اش کشيده بود.
از صحنه های واقعی سنگسار به صورتی معقول و موثر در فيلم استفاده شده و فيلمبرداری روی دست با تدوين تند به آن ارزش خاصی بخشيده است.
فيلم با همکاری تلويزيون سوئد ساخته شده و در سال 2003 از طرف انستيتيوی فيلم سوئد به عنوان بهترين مستند برنده جايزه شده است.
حسين وندی درباره فيلمش گفت:"اين تصوير کليشه ای در غرب وجود دارد که زنان، هميشه قربانی هستند. مردان در جلو می روند و زنان چادر بسر پشت سر آنها بی دفاع در حرکتند. من می خواستم با فيلم تصوير را عوض کنم."
در ديگر برنامه های جشنواره بزرگداشت دو سينماگر بود، يکی بزرگداشت خانم " مای مصری" فيلمساز فلسطينی بود که در بيست سال گذشته گزارش های مستندی از اردوگاه های فلسطينی در لبنان و بخصوص در باره وضع کودکان فلسطينی ساخته است و شش فيلم مستند و گزارش او را که در نخستين آن در 1989 ساخنه شده بود نمايش دادند.
بزرگداشت ديگر از هنرمند محبوب "پرويز صياد" با نمايش 3 فيلم از او بود. "بن بست" که خودش آن را کارگردانی کرده بود و در 1977 در فستيوال مسکو نمايش داده شد و "مری آپيک" بازيگر فيلم جايزه بهترين هنرپيشه زن را دريافت کرد.
"در غربت" ساخته سهراب شهيد ثالت و "اسرار گنج دره جنی" ساخته ابراهيم گلستان که صياد در آنها بازی می کرد.
علاوه بر نشست هايی که در پايان هر فيلم با تماشاگران برگزار می شد، در يک جلسه سه ساعته پر هيجان، پرويز صياد به همه سئوالات حاضران پاسخ داد و با آنها به بحث و گفتگو پرداخت.
ابتکار اين دوره جشنواره انتخاب شورايی از ده جوان پانزده تا بيست ساله از مليت های مختلف بود. اين شورا در رابطه با قتل های ناموسی و مذهبی و ساير ناهنجاری های اجتماعی که حاصل حضور مهاجران و پناهندگان است و بيگانه ستيزی را دامن می زند، چند فيلم دستچين کرد که بعد از نمايش با حضور خود جوانان مورد بحث و گفتگو قرار می گرفت مثل قتل دختران مسلمان عرب يا ترک به دست پدر و برادرانشان و يا ختنه دختران آفريقايی.
Comment