Announcement

Collapse
No announcement yet.

♫ News (Music) ♫

Collapse
X
 
  • Filter
  • Time
  • Show
Clear All
new posts

  • A member of the American Psychological Association, Mr. Naser Khorasani is a Psychologist specializing in music therapy and meditation. He was born in Tabriz, Iran in 1971. He is a highly respected Master of Persian Classical Music Theory and Practice, and especially of the Daf, which is the musical instrument most used in Persian spiritual practices, as well as the Tanboor.

    He has studied under the guidance of Mr. A. Kaveh (Tanboor & Divan) and Mr. Masood Habibi (Daf), one of the most prominent Daf players in the world. Mr. Khorasani managed Mr. Habibi.


    For more information, please visit www.thedaf.com.

    Comment


    • كنسرت رضا صادقي در لندن لغو شد

      به دليل خودداري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ايران از ارائه مجوز كنسرت به رضا صادقي، خواننده موسيقي پاپ ايران كه قرار بود روز جمعه 18 ماه مه در لندن برگزار شود، اين كنسرت لغو شد.

      رضا صادقي اخيرا در دوبي كنسرتي برگزار كرد
      او قرار بود با اركستر ۱۲ نفره خود در سالن شهرداري منطقه "همراسميت" لندن، دستچيني از آهنگهاي ۱۸ آلبومش را براي اولين بار براي ايراني هاي ساكن لندن اجرا كند.


      آقاي زماني، كنسرت گذار در لندن، مي گويد: رضا صادقي از هفته پيش قرار بود به لندن بيايد ولي به خاطر صادر نشدن جواز كنسرت، بارها پروازش را عقب انداخته اند.

      وي مي افزايد: "مدتهاست كه تبليغ كنسرت از شبكه هاي ماهواره اي پخش مي شود و من اميدوارم كه حداقل رضا صادقي بتواند به لندن بيايد و روي صحنه به مردم بگويد كه از ايران به او جواز كنسرت ندادند تا من اينجا شرمنده نشوم."

      كنسرت لندن


      براي اجراي كنسرت لندن تا جايي كه درتوانم بود، دوندگي كردم. كنسرت گذاران اروپا از مراحل مختلفي كه يك خواننده براي اجراي كنسرت در خارج از كشور بايد بگذرد بي خبرند. در نهايت جواز داده نشد و علتش هم به من گفته نشد"


      "از همه مي خواهم كه از روي صندلي ها شون بلند بشن و نشون بدن كه با (فيلم) ۳۰۰ نمي توانند ۲۵۰۰ سال تمدن ايران را انكار كنند. از همه مي خواهم كه به افتخار تمدنمان بلند شئيم و كف بزنيم."

      اين جمله هايي بود كه رضا صادقي براي كنسرت خود در روز جمعه (18 مه) در لندن آماده كرده بود.

      زماني به عمق محبوبيت آلبوم اخير رضا صادقي "وايسا دنيا" پي مي بريد كه مثلا بشنويد فروشنده ايراني خيابان كنزينگتون لندن، هنگام چيدن انارهاي ساوه جلوي مغازه اش، زمزمه مي كند: "يه روزي قدرمو مي دوني كه ديره" يا نوجواني سر كلاس ادبيات، شعر "هيچكي مثل ما نفهميد تو دل اين شب يه رازه" را به ديگري اس ام اس مي كند.

      گفتگو با رضا صادقي

      امروز وقتي براي چند ساعت رضا به تلفنهاي خود پاسخ نداد، مطمئن شدم كه كنسرت لندن برگزار نخواهد شد. بالاخره وقتي ارتباط تلفن برقرار شد، رضا صادقي با صداي گرفته اي گفت: "براي اجراي كنسرت لندن تا جايي كه درتوانم بود، دوندگي كردم. كنسرت گذاران اروپا از مراحل مختلفي كه يك خواننده براي اجراي كنسرت در خارج از كشور بايد بگذرد بي خبرند. در نهايت جواز داده نشد و علتش هم به من گفته نشد."

      پرسيدم: ولي در ايام نوروز در مالزي، دوبي و قطر و هندوستان كنسرت داشتيد، چرا به كنسرت لندن جواز داده نشد؟

      رضا صادقي در پاسخ گفت: "مسئله اروپا با كشورهاي مجاور (ايران) خيلي فرق مي كند، حساسيتهاي بيشتري براي بعضي كشورهاي خارجي هست، شرطهاي زيادي براي ما گذاشته مي شود. حتي كانادا راحت تره! ولي من به همه عزيزاني كه در لندن منتظر كنسرت جمعه شب من بودند، قول مي دهم كه كارها را درست كنم و به لندن بيام و وقتي بيام با جواز درست خواهد بود و بدانند كه اگر تبليغي باز از كنسرت من پخش شد، حتمي خواهد بود. دستشان را مي بوسم و با اينكه لغو كنسرت لندن نه تقصير كنسرت گذار بود و نه تقصير من، از آنها معذرت مي خواهم."

      سرنوشت كنسرت سوئد؟

      بعد از لغو كنسرت روز جمعه لندن، اكنون بعضي طرفداران رضا صادقي در سوئد كه منتظر كنسرت شنبه آينده (۵ خرداد، ۲۶ مه) او هستند، نگرانند كه اين كنسرت هم به همين سرنوشت دچار شود.

      كنسرت گذار رضا صادقي در سوئد مي گويد: "تا بحال ۶۰۰ بليط پيش فروش كرديم. ويزاي گروه روز دوشنبه صادر مي شه و اميدواريم كه رضا صادقي بتواند جواز اين كنسرت را دريافت كند. خيلي ها منتظر ديدن كنسرت هستند."

      رضا صادقي پاي تلفن به سختي جمله هايش را به آخر مي رساند: "من از ديروز تا الان از فرط دلهره و نگراني شايد بيشتر از دو ساعت نتوانستم بخوابم! حتي خجالت مي كشم تلفن دوستانم را جواب بدهم. خيلي ناراحتم، خيلي دلم شكست ولي شما را خواهم ديد... وايسا دنيا كه ميخوام پياده شم."

      Comment


      • کنسرت گروه موسیقی آتشباد و آرپی یا همان آوای مردمی که قرار بود اولین سه شنبه خرداد ماه در کاخ سعد آباد برگزار شود لغو شد.





        ما می خواستیم گفتگویی به واسطه برگزاری این کنسرت با گروه آتشباد انجام دهیم اما بهانه گفتگو تغییر کرد. این کنسرت از سوی نیروی انتظامی لغو شده و دلیل آن پوستر نامناسب کنسرت است. در این پوستر عکس هایی از گروه چاپ شده است.

        گروه آوای مردمی از گروه های موسیقی زیرزمینی بود که سال ها پیش در کرج تشکیل شد. این گروه دو سال پیش موفق شد اولین آلبوم خود را منتشر کند اما به دلیل اتفاقات پی در پی که برای آنها افتاد تصمیم گرفتند که نام گروه را عوض کنند و دوباه فعالیت را از سر بگیرند اما مثل اینکه این کار هم چندان موفقیت آمیز نبوده است. گفتگوی ما با بهمن و رضا خلیلی دراین باره بخوانید.

        به پوستر چه ایرادی گرفتند؟

        گفتند شما عکس های عجیب و غریب غربی انداختید و خواننده تان هم معتاد است. بعد از اینکه ما خواننده را بردیم نیروی انتظامی و دیدند که معتاد نیست، گفتند که در عکس انگار که اکس مصرف کرده. ما هم هر کاری کردیم نتوانستیم آنها را متقاعد کنیم. اما فکر کنم موضوع به همین سادگی نبوده. شنیدم که از جاهایی بهشان زنگ زدند و گفتند کنسرت را متوقف کنند.


        "گفتند شما عکس های عجیب و غریب غربی انداختید و خواننده تان هم معتاد است"

        شما چند وقت است که کنسرت نداشتید؟

        حالا نزدیک دو سال می شود. این اولین کنسرت ما در تهران بود.

        مثل اینکه کلاً در زمینه کنسرت خیلی خوش شانس نیستید. یادم می آید که یک بار هم به دلیل مصمومیت اعضای گروه با آبمیوه کنسرت لغو شد.

        بله اما قضیه آن فرق می کرد. یکی از کسانی که تهیه کننده قبلی ما بود قبل از کنسرت به بهانه سر زدن پیش ما آمد و برایمان آبمیوه آورد. ما هم خوردیم. بعد هم مسموم شدیم و کنسرت لغو شد. البته دادگاه به دلیل استفاده مواد مخدر به خود ما هم مشکوک بود ولی وقتی جواب آزمایش آبمیوه ها آمد ما تبرعه شدیم و همان آقا ۸۵ روز رفت زندان. اما با اینکه جرمش بیشتر بود ما رضایت دادیم و از آنجا درآمد.

        این اتفاق چه سالی افتاد؟

        سال ۱۳۸۱ بود

        یک بار دیگر هم کنسرت شما لغو شد درست است؟

        دفعه بعد ۲۹ شهریور ۸۲، دادستان کرج به همراه تعدادی لباس شخصی خوش آمد و ما را دستگیر کرد. نیروی انتظامی هم بود اما هیچ دخالتی نکرد و آنها هم ما را دستگیر کردند. سازهایمان را نه ماه توقیف کردند. حتی ما آلبوممان را با سازهای قرضی ضبط کردیم. سر دستگیری ما خیلی سرو صدا شد. روزنامه ها خیلی چیزها نوشتند که همه بر اساس اطلاعاتی بود که دادستان بهشان داده بود و وقتی هم که ما می رفتیم جوابیه بدهیم قبول نمی کردند چاپ کنند. می گفتند نمی شود این مطلب دستور دادستان بوده.




        چطور تبرعه شدید؟

        بالاخره بعد از یک سال دادستان عوض شد و ما را تبرعه کردند. بعد از آن پیش امام جمعه کرج رفتیم که وقتی ما را دید خیلی تعجب کرد و گفت اطلاعاتی که به من داده بودند درست نبوده. در روزنامه دباره ما نوشته بودند ما جوانان لااوبالی و رانده شده از غرب هستیم. بعد از آن دیدار با امام جمعه ما را تبرعه کردند و آن مطالب و اطلاعات را از پرونده مان درآوردند. اما بعد از آن داستان دیگر به ما اصلا مجوز کنسرت نمی دادند تا اینکه اسم گروه را عوض کردیم و گذاشتیم آتش باد. البته هنوز هم به ما اجازه نمی دهند که در کرج هیچ برنامه ای برگزار کنیم. یعنی اسم هر کدام از ما در لیست نوازندگان هر کنسرتی در کرج باشد، به آن مجوز نمی دهند. اما در تهران و شهرهای دیگر این مشکل را نداشتیم.

        چرا اسم گروه را عوض کردید؟

        چون حساس شده بودند و نمی گذاشتند ما کار کنیم. اما به نظر می آید این کار هم فایده ندارد. ما دو گروه تشکیل دادیم گروه آتشباد که نام یکی از بادهاست که می گویند حرکت ا به وجود آورده است. به خوانندگی علیرضا تهرانی و گروه آرپی نام خورشید به خوانندگی امیرعطا تقی نژاد.

        چرا دو گروه تشکیل دادید؟

        ترکیب این دو گروه یکی نیست. خواننده آرپی امیرعطا ست و نوازندگان آن علی خلج و سیاوش فلاحی از نوازندگان قدیمی آوای مردمی هستند که امروز دیگر در ترکیب جدید نیستند. اما در گروه آتشباد سام نظری و ارسلان پرویزی از گروه های دیگر آمدند. درواقع من و رضا خلیلی در هر دو هستیم. سبک کار این دو گروه هم تقریبا با هم فرق می کند.




        حالا چه کار می خواهید بکنید؟

        ما می خواستیم بعد از این برنامه کنسرت های دیگری هم برگزار کنیم اما فکر کنم فعلا همه به تعویق بیفتد. متاسفانه اینجا هیچ کاری نمی شود کرد. مثلا می خواستیم با گروه های راک دیگر کنسرت مشترک بگذاریم. یا اینکه می خواستیم با محسن نامجو کنسرت بگذاریم البته نه به عنوان خواننده گروه چون قبلا با محسن نامجو کارهای مشترکی کرده بودیم اما نه او به آن نتیجه ای که می خواست می رسید و نه ما. یک اجرای خصوصی هم در فرهنگسرای ارسباران داشتیم اما کار ادامه پیدا نکرد. چون محسن سبک کار خودش را داشت و ما هم همینطور. محسن بیشتر به کارهای وکال علاقه داشت و ما بیشتر به ملودی توجه داشتیم.

        Comment


        • Comment


          • بزرگداشت همايون خرم در لندن

            جمعه شب 25 مه (چهارم خرداد) مراسم بزرگداشتي براي همايون خرم نوازنده و آهنگساز شهير ايراني در دانشكده مطالعات شرقي و آفريقايي دانشگاه لندن برگزار شد.

            در انتهاي اين مراسم لوح سپاسي از سوي لرد تمپل موريس رئيس انجمن ايرانيان به همايون خرم اهدا شد
            انجمن ايرانيان، ترتيب دهنده اين مراسم، بر آن بود كه همايون خرم را به جامعه بريتانيا معرفي كند و از يك عمر زندگي هنري اش تقدير به عمل آورد.

            در اين برنامه ابتدا زندگينامه هنري همايون خرم با نشان دادن تصاويري از مراحل مختلف فعاليت هنري او و پخش همزمان قطعات موسيقي ساخته وي، ارائه شد.

            همايون خرم كه بيش از شصت سال در عرصه موسيقي ايراني فعال بوده از يازده سالگي موسيقي را نزد ابوالحسن صبا فرا گرفته و همان سنين در راديوي ايران موسيقي اجرا كرده است.

            او اگرچه در رشته مهندسي برق فارغ التحصيل شده اما زندگي حرفه اي خود را در زمينه موسيقي ادامه داده است.

            همايون خرم آهنگساز برخي تصنيفهاي بسيار معروف از جمله سرگشته (تو اي پري كجايي)، غوغاي ستارگان ( امشب در سر شوري دارم)، رسواي زمانه منم، آيا همه شما بيگناهيد و آهنگهاي بسيار ديگري است كه بيانگر سبك خاص وي در كار آهنگسازي است.



            بيژن مرتضوي در مراسم بزرگداشت همايون خرم به اجراي زنده ويولون با همراهي گروه اركستر پرداخت



            همايون خرم، طي سخناني كه در مراسم بزرگداشتش ايراد كرد، ديدگاه هنري خود و تلاش براي نو آوري در عرصه موسيقي سنتي ياران را مرهون ابوالحسن صبا دانست و گفت: " آقاي صبا به من گفتند سعي كن خرم باشي نه صبا، تو بايد بر پايه هايي كه من به تو دادم، ساختمانهاي جديدي به پا كني، البته او شناختي به من داد كه فهميدم هر يك از گوشه هاي موسيقي ايراني خود شهري است، مثلاً من فهميدم كه گوشه بيداد همايون جا براي سازندگي بسيار زياد دارد، كما اينكه من چندين آهنگ فقط در همين گوشه ساخته ام، مثل اشك من هويدا شد، و در مخالف سه گاه من چيزي ساختم در گلها، به نام رسواي زمانه منم ... "

            همايون خرم يادگار شصت ساله موسيقيايي اش را نه تنها در تصنيف و ترانه كه در عشق و ارتباط مي داند:

            " آنچه گويم عشق را شرح و بيان چون به عشق آيم خجل گردم از آن"

            وي ادامه داد: "به ابن نتيجه رسيده ام كه بهترين راه ارتباط مردم با هم فقط موسيقي است، موسيقي خوب است، من احساس مي كنم هر جا مي روم همه با من آشنا هستند، حتي اگر نام من را ندانند اما آهنگ من را بشنوند، احساس مي كنم با من آشنايند".

            برخي از هنرمندان ديگر موسيقي ايران از جمله بيژن مرتضوي نوازنده ويولن و ايرج جنتي عطائي هم به افتخار همايون خرم به اجراي برنامه پرداختند.

            بيژن مرتضوي هم در بخشي ديگر به اجراي زنده ويولون با همراهي گروه اركستر پرداخت.

            او كه خود را از نوازندگان نسل بعد از خرم مي داند، در تفاوت كار همايون خرم با ساير استادان همدوره اش گفت: " آقايان تجويدي، ياحقي و آقاي خرم تأثير عميقي بر موسيقي ما گذاشته اند، بخصوص آقاي خرم كه پاپ تر كار مي كرده اند در زمان خودشان، براي همين است كه وقتي به آثارشان بعد از چهل و پنج سال، پنجاه سال گوش مي كنيم هنوز از طراوت خاصي برخوردار است".

            در انتهاي اين مراسم لوح سپاسي از سوي لرد تمپل موريس رئيس انجمن ايرانيان به همايون خرم اهدا شد.

            Comment


            • Before Haale Gafori, no singer had made me dig up my collection of Forough Farrokhzad poems to find the verse where the poet plants her ink-stained hands in the garden. Yes, Shahram Nazeri, Mohammad Reza Shajarian, Khatereh Parvaneh occasionally send me scampering to the bookshelf for a familiar masnavi or ghazal, but flipping through Forough after a concert is new. Finally, after years of putting up with that stubborn staccatoed synthesizer beat in Persian restaurants, a new kind of Iranian-Western theme has arrived that does not trigger a Pavlovian response to order the koobideh.

              Haale, the thirty-something Iranian singing talent is from New York, touring California. Her audience, like her music, is developing fast. These days her mystic compositions are making headway with spiritually curious Americans who delight in Eastern exotica.

              During Haale's concert, I watch a young blonde in the front row sway to the lazy throbbing of the music. As the rhythm builds, the woman can no longer bear to remain seated; she stands up and twirls on her toes, palms up, head to one side, like a whirling darvish. Suddenly she skips half a continent and her darvish dance morphs into a reasonably watchable Bollywood routine.

              Yet this audience member is not being naïve, Haale just gave us a slight suggestion of a raga, accompanied by a hint of a tabla beat. And not just any raga or tabla beat, this texture comes straight out of the familiar John Lennon repertoire. As the saying goes, genius steals! Haale is not merely influenced by the psychedelic sixties, she is resurrecting it. In Haale's music, the calloused fingers that Jimmy Hendrix planted alongside Farrokhzad's ink-stained hands have sprouted.

              Like Farrokhzad, Haale is overtly sensuous in her artistic mysticism. Stealing a trick from the rock repertoire of stage moves, Haale surrenders her breath to the microphone, letting it rise from her chest into a sexy nasal groan. Rumi's drunken words first spill out of her mouth then cascade down a length of dark, disheveled hair that only a Hafez could describe. For a moment during the concert I really understood why the Ayatollahs are so intimidated by Iranian women's hair. As with many superbly talented stage musicians, Haale is difficult to capture in the two dimensions of a photograph. Her beauty is encoded as much in the alluring way she moves and sings as in the aesthetic symmetries of her face.

              Unlike many on the music stage, Haale doesn't seem to make a conscious effort to exploit her sex appeal. She goes only so far physically before she turns inwards spiritually. This may or may not limit her marketability depending on whether or not she becomes aware of some of the other ways she may be holding back. She uses the Persian setar mostly as a drone instrument, and it is clear that her acquaintance with the radif of Persian music has only just begun. At times her singing instincts bring her very close to a chah-chah, which she declines to fully develop.

              The Persian chah-chah is a potentially groundbreaking development in rock music. In 1973 a singer named Clare Torry astonished the Western world by giving voice to a musical sensation that many Iranians consider routine in classical Persian music. Torry gave us the famous "Great Gig in the Sky" in the Pink Floyd album, Dark Side of the Moon. This wordless lament is arguably the most deeply sensuous rendition of love, yearning and rapture in popular Western music, and yet, according to Pink Floyd, it is about Death and Annihilation. If you asked this most Sufi of popular Western vocals to compare itself to what Persian classical singing has already accomplished, it might say, "Maa hanooz andar khameh yek koocheh eem."

              As popular Western music turns more and more to the past, recycling idioms from previous decades, Haale has the opportunity to upend the uncreative eclecticism by giving her full commitment to fusing the soul of Iran's ancient musical traditions to the kind of profound rock that David Gilmore, Carlos Santana, and Jimi Hendrix began. Then the world can sit back and listen as a new Western musical voyage through the haft shahreh eshgh begins. Yesterday in San Rafael, California I met a slight, down to earth, musician with enough talent to lead this journey.

              Comment


              • Comment


                • Comment


                  • کنسرت زیبا شیرازی در تورنتو


                    زیبا شیرازی ملودهای شرقی و ایرانی را با موسیقی جاز غربی در هم آمیخته است
                    زیبا شیرازی خواننده، ترانه سرا و آهنگساز ساکن لس آنجلس روز جمعه (یازدهم خرداد) اول ژوئن در اتاوا و روز یکشنبه سیزدهم خرداد (سوم ژوئن ۲۰۰۷) در تورنتو به اجرای کارهایش پرداخت.
                    زیبا شیرازی از سال ۱۹۸۶ ساکن لس آنجلس بوده و در رشته موسیقی تحصیل کرده است. از او تا به حال ۶ آلبوم و یک دی وی دی به بازار عرضه شده و در شهرهای گوناگون ایالات متحده و کانادا کنسرت داشته است. در اجرای اخیر در تورنتو او به اجرای قطعاتی از آلبوم های قدیمی اش "هوای تازه" و "آرزوهای گمشده" بh همراهی گروه جاز" دیک فلیکس" پرداخت.

                    او که می کوشد در کارهایش ملودی های شرقی و ایرانی را با موسیقی جاز غربی پیوند بزند، درباره سبک کارش می گوید: "من همیشه عاشق موسیقی جاز بودم و آرزو داشتم بتوانم با این سبک کاری بکنم. زمانی که ایده ترکیب این موسیقی را با موسیقی ایرانی وشعر فارسی برای یکی از استادانم در کالج طرح کردم، استقبال چندانی نکرد چون معتقد بود که تلاش هایی در این زمینه شده وخوب از کار در نیامده، ولی به هر حال استودیوی خوبی را به من معرفی کرد که کار جاز می کرد و من هم رفتم و کارهایم را ضبط کردم و وقتی نتیجه کار را به او نشان دادم از نتیجه کار راضی بود."

                    زیبا شیرازی ادامه می دهد: "این کار صد در صد جاز آمریکایی نیست ولی وقتی خود آمریکایی ها آن را می شنوند برایشان جالب است و به قول خودشان ترکیب غم شرقی با شادمانی جاز آمریکایی برایشان جالب و دلنشین است."


                    در مجموع استقبال خوب بوده ولی مخاطبین غیر ایرانی همیشه راضی ترند ومن فکر می کنم احتیاج به کمی زمان هست تا ایرانی ها به این نوع تلفیق موسیقی خو بگیرند


                    زیبا شیرازی، خواننده ایرانی

                    از وی در باره استقبال مخاطبان می پرسم، پاسخ می دهد: "مخاطبین کارهای من دو دسته اند، کسانی که می شنوند، دوست دارند و لذت می برند و کسانی که اصلا دوست ندارند. در مجموع استقبال خوب بوده ولی مخاطبین غیر ایرانی همیشه راضی ترند ومن فکر می کنم احتیاج به کمی زمان هست تا ایرانی ها به این نوع تلفیق موسیقی خو بگیرند."

                    یکی از نکات جالب کارهای زیبا شیرازی لحن صریح ترانه های اوست. "من موضوع را فدای قافیه نمی کنم. محتوا برایم مهم تر از چارچوب های ادبی است. جنس کارم زنانه است و سعی می کنم که در اشعارم احساساتی را که بسیاری از زن ها دارند و ابراز نمی کنند، به صراحت و بدون التماس ابراز کنم. به خصوص می خواهم اعلام کنم که زن لایق احترام است و نباید برای آن چه حق اوست التماس کند. همچنین در هر آلبومم یک ترانه به ایران اختصاص داده شده چون فکر می کنم این حداقل کاری است که می توانم برای ایران و مردمش بکنم."

                    شعرها و آهنگ های همه ترانه های زیبا شیرازی کار خودِ اوست.


                    Comment


                    • آريان و بنيامين موسيقي پاپ ايران را به اروپا و آمريكا مي*برند.

                      به گزارش خبرنگار بخش موسيقي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)،* گروه آريان و بنيامين بهادري توري را توسط شركت مترانه شرقي در خارج از كشور برگزار مي*كنند.

                      اين اجراها اول سپتامبر 2007 - دهم شهريورماه سال جاري - به*صورت دو تور با 10 كنسرت، يكي در آمريكا شمالي - ايالات متحده و كانادا - و يكي هم در اروپا - در مجموع نه كنسرت - خواهد بود. اين گروه در نهايت اجرايي در امارات متحده عربي دارد.

                      قرار است آلبوم چهارم گروه آريان اول تابستان 86 با 12 قطعه به بازار بيايد.

                      آخرين اجراي گروه آريان نوروز 86 در جزيره كيش برپا شد.

                      Comment


                      • هيچکس: دليل بازداشت، مواد مخدر نبود
                        چند هفته پيش راديو زمانه درباره دستگيری رپ*خوان*ها در ايران گزارش داد و بعد از آن شايعات زيادی دراين باره از طريق رسانه*های ديگر پخش شد. يکی از آن شايعات اين بود که رپرها در ارتباط با مواد مخدر بازداشت شده بودند. هفته گذشته اين شايعه در مصاحبه*ای با امير تتلو، خواننده پاپ ايرانی، در برنامه زيگزاگ بی*بی*سی پخش شد.
                        علی شاکری، معروف به "زيگعلی"، از همکاران زيگزاگ بی*بی*سی در تهران در وبلاگ خود مطالبی را منتشر کرده و با لحنی ناشايسته راديو زمانه را به کوتاهی و تشويش اذهان عمومی متهم کرده است. زيگزاگ با استناد به يک آوازخوان پاپ که بازداشت نشده بود، می*گويد که رپرها به دليل داشتن مواد مخدر دستگير شده بودند. زيگعلی تأکيد می*کند که قبل از اعلام اين خبر با "هيچکس"، معروف به "پدرخوانده*ی رپ فارسی" هم صحبت کرده بوده است. اما اگر اين گفت*وگو در واقع صورت گرفته باشد هم، تا کنون منتشر نشده است. از سوی ديگر، "هيچکس" در تازه*ترين گفت*وگوی خود با راديو زمانه اين ادعا را رد کرد و رسانه*هايی را که اين ادعا را منتشر کرده*اند، به نشر شايعات متهم کرد. "قاف"، يک رپر ديگر ايرانی نيز اين اظهارات "هيچکس" را تأييد کرد و دليل بازداشت*ها را نداشتن مجوز انتشار و نفس ژانر رپ ناميد.

                        زمانه: خب، در کل می*خواستم بدانم، از دهان خودت ما می*خواهیم بشنویم، که قضیه*ی این دستگیری*ها و شایعاتی که دور*وبر بچه*های رپر وجود دارد چی هست؟ می*شه از اول خودت برای ما این قضیه را توضیح بدهی لطفاً؟
                        هيچکس: توضیح بدهم که اینها هیچ*کدام... یعنی شایعه خیلی زیاد شده. راجع به خودم که اکثراً دروغ است. شنیدم که بعضی*ها گفتند، نمی*دانم، به*خاطر مواد ما را گرفتند و این چیزها. این هم شایعه است که در رادیوها و جاهای دیگر پخش شده. به*خاطر رپ بوده. همین است دیگه. یک*سری هستند که سوءاستفاده کردند از این قضیه که پیش آمده. همین دیگه، کسانی که بد ما را می*خواستند حالا یک*سری شایعه*پراکنی*ها و این چیزهای بی*خود کردند. می*خواستند ما را کوچیک کنند و اسم*مان را بیاورند پایین. ولی خب، قضیه همین بوده، بقیه چیزهایی که بقیه می*شنوند، شایعه است دیگر.
                        زمانه: ولی واقعیت قضیه را می*شود لطفا بهتر و روشن*تر توضیح بدهی که برای چی گرفتند شما را اصلاً؟ اگر آن شایعه است، پس درستش چی هست؟
                        هيچکس: خب، تمام مسائلی که پیش آمده، به*خاطر رپ بوده دیگر.
                        زمانه: یعنی فکر می*کنی این به*شکل یک کارزار يا کمپین بوده و شما را به طور دسته*جمعی، خواننده*های رپ را، می*گرفتند یا فقط افراد بخصوصی را می*گرفتند که یکی از آنها خودت بودی؟
                        هيچکس: نه، فقط افراد خاصی را می*گرفتند.
                        زمانه: ببین، من شنیده بودم که تو خودت رفتی خودت را معرفی کردی، درسته؟
                        هيچکس: بله.
                        زمانه: ولی بقیه را آمدند دستگیرشان کردند یا بقیه هم رفتند خودشان را معرفی کردند؟ اصلاً بگو از کجا به گوش*تان رسید که دنبال شما هستند؟
                        هيچکس: نه دیگه، وارد مسائل چیز نشویم. همین که بدانند اکثر چیزهایی که مردم می*شنوند شایعه است، کافی*ست دیگه.
                        زمانه: نمی*خوای توضیح بدهی برای چی خودت را معرفی کردی؟
                        هيچکس: برای اینکه... خب بچه*ها را گرفته بودند و خوبیت نداشت ما بیرون باشیم.
                        زمانه: یعنی داری می*گویی، تنها بخاطر اینکه همراه*های تو را گرفته بودند، دوست*های خودت را و بچه*ها را گرفته بودند، می*خواستی در کنار آنها باشی؟
                        هيچکس: آره من خب به*اصطلاح متواری بودم، ولی بعدش که دیدم بچه*ها را گرفتند خودم را معرفی کردم دیگه.
                        زمانه: الان مشکلی که وجود دارد سر این قضیه است که شما اصلاً چرا دارید رپ می*خوانید یا چرا دارید بدون مجوز می*خوانید؟ مشکل چی هست؟
                        هيچکس: مشکل این است که چرا بدون مجوز می*خوانیم و چرا رپ است. یعنی کلاً خب رپ همچین معقول نیست.
                        زمانه: و آن وقت چرا آزادت کردند؟
                        هيچکس: این چیزها هم باز چیزهایی*ست که نمی*شود گفت.
                        زمانه: خب من خیلی تویش نمی*روم، ولی می*خواهم بدانم آیا بازهم رپ خواهی خواند یا دنبال مجوز خواهی گشت از این به*بعد؟
                        هيچکس: والا ببینیم آینده چی میشه.
                        زمانه: تو با امیر تتلو صحبت کردی بعد از این اتفاق، بعد از اینکه شنیدی یک چنین شایعه*ای را پخش کرده یا نه؟
                        هيچکس: ما با این بچه**ـ مچه*ها کار نداریم.
                        زمانه: برایت هم دلیلی نداشت که بخواهی عکس*العملی نشان بدهی راجع به یک چنین شایعه*ای به این بزرگی؟
                        هيچکس: عکس*العمل که... خب شایعه را که هیچ*وقت جلویش را نمی*شود گرفت...
                        زمانه: ولی به*هرحال، می*شود اعتراض کرد. اعتراض کردی؟
                        هيچکس: من اعتراض کنم؟!...

                        Comment


                        • زمانه: مثلا سعی نکردی از طریق یک رسانه*ای،* روزنامه*ای، رادیویی حرفت را بگی؟ یا اولین بارست که داری صحبت می*کنی در این باره؟
                          هيچکس: اولین بار است که دارم صحبت می*کنم. چون خیلی*ها هستند که اول خودشان را خوب نشان می*دهند، بعدش معلوم می*شود شخصیت واقعی*شان چیه. واسه همین دیگه به هر کسی جواب نمی*دهیم.
                          زمانه: داری معما می*گویی! منظورت کی هست؟
                          هيچکس: رادیوهای دیگه،* رسانه*های دیگه. هرچی.
                          زمانه: ولی خودت هیچ تلاشی نکردی که بخواهی تماس بگیری و بگویی که شما این خبر را باید پس بگیرید یا عذرخواهی کنید و یا این خبر را درست منتشر بکنید؟
                          هيچکس: ...همه می*دانند چی*ها شایعه است و چی*ها شایعه نیست دیگه.
                          زمانه: ولی آنها ظاهراً منابعی داشتند که با تکیه به آن منابع آن حرف*ها را اعلام کردند، نه؟
                          هيچکس: هر منبعی داشتند، چرت و غلط بوده دیگه.
                          زمانه: هیچ کس آیا از آن رسانه*ها با خودت تماس گرفت که ازت بپرسد واقعیت قضیه را؟
                          هيچکس: نه! هیچ رسانه*ای. حتا اینجا مجله*ها و روزنامه*ها بعضی شایعه*ها را درج می*کنند، ولی با هیچ کدوم اصلاً ما تماسی نداشتیم.
                          زمانه: آیا واقعاً این نخستین*بار است که يک رسانه با تو تماس می*گیرد و سوال می*کند که واقعیت از چه قرار است؟
                          هيچکس: دقیقاً.
                          زمانه: خیلی ممنون مرسی سروش جان.
                          هيچکس: چاکرم.
                          زمانه: متشکر. خودت چیزی را اگر می*خواهی اضافه کنی...
                          هيچکس: من یک چیز را می*خواهم اضافه کنم. خیلی*ها که ادعاشون میشه می*خواهند به ما کمک کنند، تا چنین اتفاقی می*افتد از آب گل**آلود ماهی می*گیرند. این*طوری خوبیت ندارد. بالاخره یا بروند راه بقیه یا...
                          زمانه: ولی ما می*توانیم امیدوار باشیم که «هیچکس» بازهم آواز می*خواند،* یا چطور؟
                          هيچکس: کلاً هیچکس نباید امید را از دست بدهد...
                          زمانه: این می*تواند موضوع آهنگ بعدی*ات بشود، می*توانی یک رپی درست بکنی...
                          هيچکس: آهنگ زیاد میشه (ساخت).
                          زمانه: امیدوارم که آهنگ*های جديدت را باز هم بشنویم در برنامه*های رادیو زمانه.
                          هيچکس: صداتون خیلی بد می*آید.
                          زمانه: من گفتم همین موضوع، همین اتفاقی که برایت افتاده و با تو گذشته، می*تواند موضوع آهنگ بعدی*ات بشود، هان؟
                          هيچکس: هان، نمی*دانم. شدنی زیاد هست.
                          زمانه: ببینیم و تعریف کنیم.
                          هيچکس: جداً این نامردی*ست. ما اینقدر زحمت می*کشیم، ولی یک*سری هستند از آب گل*آلود ماهی می*گیرند.
                          زمانه: خب پس باید تلاش کرد آن آب *گل*آلود را صاف بکنی.
                          هيچکس: بله. من ردیفش می*کنم. همه چی درست میشه. ولی کلاً می*خواهم بگویم، آنهایی که دارند الان این*طوری می*کنند یادشان باشد.
                          گفتگوی شعله با "قاف"، رپ*خوان ايرانی
                          زمانه: ما چند وقت پیش با همدیگر صحبت کرده بودیم. بعد شماها به ما گفتید که چه اتفاقی افتاد. اگر ممکن است می*توانی دوباره توضیح بدهی که شرایط فعلی*تان در چه وضعی هست؟
                          قاف: راستش وضعیت تا حالا... اینکه چه اتفاقی قرار است بیفتد، هنوز معلوم نیست. ولی حالا از شدت آن بگیربگیرها اولیه یک خرده کمتر شده. کلا یک کم از آن تب*وتاب افتاده که همه جا خبرش بود، توی شلوغی*ها و حاشیه*های مربوط به این خبر.
                          زمانه: دادگاه کی هست و اینکه این دادگاه دسته*جمعی برای همه در یک*زمان است یا اینکه هر کسی یک روز دیگری دادگاه خواهد داشت؟
                          قاف: دادگاه که... آن تعداد بچه*هایی که خودشان را معرفی کردند یا دستگیر شدند، بهشان گفتند که حدود یک ماه دیگر که فکر می*کنم یکی*ـ دوهفته*اش مانده از این مدت... و اطلاع زیادی ندارم از طرف آن مقامات اجتماعی که حالا دادگاه کی هست و کی نیست. ولی دادگاه اولیه*ای که رفته بودند بچه*ها قرار شده بود که حدود یک ماه دیگر معرفی کنند تا وقت دادگاهشان معلوم بشود. ولی گفته بودند تا همه بچه*ها دستگیر نشوند یا خودشان را معرفی نکنند، دادگاه تشکیل نمی*شود.
                          زمانه: آن دادگاه اولیه دسته*جمعی بود یا هر کسی تک*تک رفته بود؟
                          قاف: دوتا از بچه*ها تک*تک رفته بودند و یک مورد هم بود که دوتاشان باهم رفته بودند.

                          Comment


                          • زمانه: یعنی به اسم گفته*اند که دنبال کی هنوز هستند یا منتظر کی هستند؟
                            قاف: اسم*هایی که این*طوری شنیدم دنبال بچه*هایی هستند که تا حدی اسمشان پیچیده دیگر توی تهران و اکثراً هم که شناسایی شده*اند یا معرفی یا دستگیر شده*اند،* مثل تهی، تتلو،* پانی و فلاکت و مانا. مثلا اینکه فعلاً اینها مانده*اند. یک*سری... واسه همین این قضیه سخت شده یک کمی دنبال کردنش و... خب یک*سری*ها را که لازم بودند گرفتند و بیشتر هم مشخص بود دنبال کسانی بودند که بیشتر هم اسم درکرده بودند و بیشتر هم کار داده بودند. خب حالا کارهاشون یک*خرده به اینها برخورده بود.... الان که دنبال اونها هستند. یک*سری هم که اسمشان در آن حد نبوده یا مثلاً تعداد کارهاشون به ۵ـ۴ تا هم نرسیده بود لای این آدمها بودند و چیزی که این مسأله را یک*خرده پیچیده کرد این بود که یک*سری شایعه درست شد بعدش. دیگه هر کسی می*آمد، می*گفت منو گرفتند، من فراری بودم، من دستگیر شدم که خیلی*هایش الکی بود. حتا همین اواخر یک شایعه شنیدم که یکی از بچه*ها رد کرده بود این موضوع را که خنده*ام گرفت، چون خودش هم فراری بود توی این مدت و گفته بود اصلاً ربطی به رپ و خواندن نداشته و در رابطه با مواد مخدر...
                            زمانه: راجع به کی داری صحبت می*کنی، می*توانی روشن*تر بگویی؟
                            قاف: من راجع به امیر صحبت می*کنم، تتلو!
                            زمانه: تو مصاحبه را شنیدی؟ از کجا این شایعه به*گوش*ات رسیده؟
                            قاف: مصاحبه را... من یکی از دوستانم دانلود کرده بود کامل. من نتیجه*اش را گوش دادم، ولی کامل جریانش را برایم گفت. در جریانش هستم.
                            زمانه: یعنی تو می*گویی که این شایعه است، یعنی به*خاطر مواد مخدر دنبال شما نیستند؟
                            قاف: خب اینکه اصلا مسلم است. گفتم که من اصلا خنده*ام گرفت وقتی این خبر را شنیدم و تعجب کردم که این خبر هم از طرف یک خبرگزاری نسبتاً معتبر بود. نمی*دانم، هیچ تحقیقی نمی*کنند! اگر هر کسی بخواهد حرفی بزند و پخش هم بشود، فکر می*کنم از اعتبار آن خبرگزاری کم بشود. ولی خب چیزی که هست مسلماً شایعه بود و نمی*دانم....
                            گفت*وگوی داريوش و شعله با "زيگعلی"
                            زيگعلی (علی شاکری) نويسنده وبلاگ http://zigali**** و گزارشگر زيگزاگ بی بی سی در تهران است که خبر راديو زمانه در باره*ی بازداشت رپرها را "دروغ*پراکنی" عنوان کرده بود.
                            شاکری: درود بر شما داریوش و شعله و شنونده*هایی که صدای من را می*شنوند. من علی شاکری هستم. باید بگویم که ماجرا از آنجا شروع شد که دوم اردیبهشت*ماه ناگهان تلفن*های من به*صدا درآمدند، اول از همکارهای خودم، که می*گفتند زمانه گزارش کرده که بچه*های رپ فارسی بعضی*هاشان دستگیر شده*اند. حتا دنبال «هیچکس» هم هستند و پلیس ایران، نیروی انتظامی ایران روبه*روی خانه*ی سروش لشگری، «هیچکس»، منتظر او هست. خب من وقتی این خبر را شنیدم اول لرزه بر اندامم افتاد. نگرانی*ای که ناشی از دوستی با این بچه*ها بود، توی من بیدار شد. تلفن همه*ی بچه*های رپر خاموش بود، تا اینکه توانستم بالاخره با یک مسیر دوربرگردان و از طریق یکی از پارگراف*های خبری شما که حاکی از این بود که یک استودیو در تهران بسته شده، چندین استودیو بسته شده*اند، توانستم با برقرارکردن ارتباط با چندین استودیوی معروفی که بصورت زیرزمینی کارها را ضبط می*کنند اطمینان حاصل بکنم که برای این استودیوها هیچ اتفاقی نیفتاده. در آنجا به یک استودیو اشاره شده بود، به*طور اخص، که تأکید شده بود توسط شخصی بنام شاهین که با شما گفت*وگو کرده بود. صاحب استودیو با پوزخندی به من گفت، والا ما دو روز تعطیل بودیم، ولی راستش را بخواهی، عروسی خواهرم بود. و اینجا بود که اولین روزنه*هایی که مبادا خبر دروغ باشد، آغاز شد.
                            وقتی من این را شنیدیم، ساعت بود سه بعدازظهر، و همچنان تلفن بچه*های رپ خاموش. از تهی و تتلو گرفته که دوستهای من بودند، تا سروش، هیچکس تا فلاکت تا همه*ی کسانی که من می*شناختم، همه* تلفن*هاشان خاموش بود. وقتی به خانه رسیدم برای تهی نوشتم، نگرانت هستم. لطفاً با من تماس بگیر که همان موقع با صدای خنده*ی تهی مواجه شدم که خیلی شاداب و خندان به من گفت: "من هم خبر را شنیدم. راستش را بخواهی من هم نگران هستم. ولی ما سالم*ایم."
                            بعد به خبر سایت شما مراجعه کردم. صدایی را که از رادیو پخش شده بود، گوش دادم. شخصی بنام شاهین، با نام مستعار یا واقعی*اش، که برای همه*ی بچه*های رپ فارسی به استناد به تمام نوارهای گفت*وگویی که من از آنها تا به امروز دارم، ناشناس بوده و چنین ادعاهایی کرده بوده. ادعاهای این آدم به*حدی کودکانه بود که الان چندتایش را می*گویم تا با هم یک بار دیگر بعد از گذشت یک ماه، بیست*روز دوباره بررسی*اش بکنیم، با هم به آن بخندیم. این آدم بنام شاهین ادعا کرده بود که مجلس ایران با تصویب طرحی قرار است با رپ فارسی مقابله بکند. خب این ادعا به این بزرگی منبع می*خواهد...
                            داريوش: به وبلاگ شما سر زدم و آنجا فکر می*کنم اسم آن کسی هم که صحبت کرده شهریار آمده بود و بعدش هم به تکه صوتی گوش دادم که شهریار می*گوید...
                            شاکری: شهریار، درسته...
                            داريوش: می*گوید مجلس ایران هم در این مورد به*طور غیرمستقیم صحبت کرده...
                            شاکری: از کجا؟ غیرمستقیم یعنی از کجا، چه کسی خبر داده؟ غیرمستقیم سند می*خواهد! غیرمستقیم از کجا می*دانند؟ دوم،* ادعای کودکانه*ی دیگری که از طریق شهریار و بعد رادیو زمانه منتشر شد، این بود که چون دولت ایران می*خواهد «رپ» منتشر کند، می*خواهد جلوی رپ بچه*ها را بگیرد. ببینید، این در واقع همان جنگ و جدالهای نوجوانانه روی وبلاگ*های رپ است...
                            داريوش: حالا آقای شاکری، اگر اجازه بدهید من به شعله هم روی بیاورم و از شعله سوال کنم که برای اینکه...
                            شاکری: درود بر شعله البته.
                            داريوش: ...پاسخ بدهد به صحبت*هایی که علی شاکری کرده در این مورد. چون ایشان دست داشتند در خیلی از این مطالب و با رپرهای ایران هم در تماس بودند. بفرمایین.
                            شعله: من فقط می*توانم به آن مطلب دیروز که توی روزنامه*ی شرق منتشر شده اشاره کنم که خود بچه*ها می*گویند که توی مجلس یک چنین بحث*هایی عنوان شده و دلایل مختلفی آورده*اند برای اینکه بخواهند خواندن بچه*های رپ را جمع*وجور بکنند و به آن رسیدگی کنند و یک عالم اتهام هم هست با شایعاتی دوروبرش. و اینکه من درتعجبم که چرا یک خبر باید در سه بخش در عرض دو هفته طول بکشد تا اینکه بالاخره شکل بگیرد. موقعی که...
                            شاکری: برای اینکه خانمم، برخلاف شما که هول هستید، ببخشید که اینجوری می*گویم، هول هستید، شتابزده هستید تا خبر را اول بزنید. نمی*دانم دلیلش چی هست. من دوست دارم با سند و مدرک این کار را بکنم. تا آنجایی که توانستم به حد و اندازه*ی در درجه*ی اول کارایی*ام و در درجه*ی دوم یک خبرنگار سعی می*کردم خبر را راست بگویم. برای این دو هفته طول کشید تا در سه قسمت روی وبلاگ من تحت عنوان خبری که دروغ بود، ولی با سند و مدرک منتشر شد که جمع*آوری...
                            داريوش: البته آقای شاکری، من این را هم بگویم که چون شما در مورد سروش (هيچکس) صحبت کردید، ما دقایقی پیش با سروش هم صحبت کردیم و دید او در این مورد کاملاً، می*شود گفت، ۱۸۰درجه فرق می*کرد در مورد پوشش خبری بازداشت رپرها در ایران که توسط رادیو زمانه صورت گرفته بود و اشاره می*کرد به رسانه*هایی و... بخصوص اشاره می*کرد به دلیل بازداشت*شان و می*گفت برخی از رسانه*ها گفته*اند که گویا آنها را به*خاطر اینکه مواد مخدر داشته اند، بازداشت کردند. در حالیکه دلیل اصلی و عمده این بود که آنها رپ می*خواندند و دولت هم مشکل داشت با این که ایشان رپ می*خوانند.

                            Comment


                            • شاکری: من یک توضیحی بدهم. من با تمام احترامی که به دوستی خودم با سروش دارم این را خدمت*تان عرض می*کنم. من با تمام بچه*ها بصورت خصوصی صحبت کردم. مطمئن باشید صحبت*های خصوصی*ای که بین بچه*ها ردوبدل می*شود با صحبت*های رسانه*ی شما متفاوت است. دلیلش هم این است که این ذات رپ هست. رپ بر پایه*ی رقابت چیده شده و بسیاری از صحبت*هايی که می*شود بر پایه*ی رقابت هست. بازهم از یک تجربه*ی دیگری بگویم. در جریان تهیه برنامه*ی نوروزی هفت*سین در زیرزمین که در جریان آن من ۱۲ رپ*خوان را پای سفره*ی هفت*سین نشاندم قدم به* قدمش اینجور بود که فلانی اینجوری*ست، بهمانی اینجوری گفته و... یعنی همه*اش آدم باید حواسش باشد، این را من به تجربه یاد گرفتم...
                              داريوش: همین الان که اشاره کردید به تجربه*ی خبرنگاری*ای که دارید و حتا می*خواستید به شعله یاد بدهید که چطور باید یک خبر را پوشش بدهد، من می*خواستم اشاره بکنم به این موضوع که صحبت*های شما را من به*عنوان یک منبع می*توانم قبول بکنم و بازهم زیر ذره*بین می*رود. ولی صحبت*های کسی که واقعاً هم بازداشت شده و برای مدتی روانه بازداشتگاه شده... آن فرق می*کند. آن، منبع دست*اولی است که درباره*ی خودش دارد صحبت می*کند، به آن قضیه هم باید گوش کرد! درسته؟
                              شاکری: دقیقاً، دقیقاً! دو هفته*ی گذشته بالاخره ما توانستیم بصورت رسمی امیر تتلو را روی تلفن بیاوریم، با وجود اینکه بچه*ها هیچکدام*شان مصاحبه نمی*کردند. دلیلش هم ترس و وحشت ناشی از خبرهای اشتباهی بود که حتا بعضی*هایش حاکی از این بود که فلانی را اعدام کردند. همه در جریان هستند. ما بالاخره توانستیم امیر تتلو را که برای سفری از ایران خارج شده بود و دلیل خروجش هم چیزی مثل دستگیری و این قبیل مسائل نبود، آنطوری که خودش گفت. در گفت*وگویی که پیشتر در زمان نوروزی داشت، به من از برنامه* کاری گفته بود که امسال قرار است از ایران برود بیرون و برای ادامه*ی کارهاش در خارج از ایران فعالیت بکند. تتلو ماجرا را اینطوری برایم تعریف کرد که خبری نبود. یک بار یکی از بچه*های رپ فارسی را، که من هم اتفاقاً می*شناسمش، به دلایلی دستگیر کردند، مثلاً به قول تتلو حمل مواد مخدر. حالا صحت و سقم این خبر بماند. پس به یک دلیل دیگری بجز رپ فارسی دستگیر می*شود. این آدم را می*برند به کلانتری. بازخواستش می*کنند که آقا، این کارها که خلاف قانون هست چیه که شما انجام دادید؟ آیا «باند»ايد؟
                              این نوجوان شانزده*، هفده*ساله*ی بی*تجربه*ی پرشروشور هنرمند در اضطراب و ترس که بخشی* از آن این است که پدر و مادرم چه می*گویند یا جامعه چه می*گوید، شروع می*کند به اینکه فلانی و فلانی هم هست*آ. آنوقت آن کلانتری انگار با یک باند قاچاق مواد مخدر روبه*رو شده. ناگفته اینجاست که آن «باندی» که توسط آن نوجوان هنرمند مورد علاقه*ی شخص خودم فاش می*شود، چندتا از بچه*های رپ فارسی هستند که نه به دلیل رپ، بلکه به ظن ارتباط با این نوع جوان هنرمندمان دستگیر می*شوند.
                              داريوش: آيا آقای امیر تتلو هم آنجا بوده خودش؟* یعنی...
                              شاکری: نخیر، تتلو بازداشت نشد...
                              داريوش: خب شما هرگز تلاش نکردید با کسی صحبت بکنید، مثل سروش که از افراد خیلی برجسته*ی رپ هست و چیز دیگری می*گوید؟
                              شاکری: اجازه بدهید. از جمله کسانی که من در آن روزها که تمام تلفن*های بچه*ها خاموش شده و منبع اطلاعاتی من بود بچه*های کمتر معروف رپ فارسی بودند که در عین*حال سایه*به*سایه*ی تمام رپ*خوان*های معروف حرکت می*کردند. یکی از اینها «اسلیم» بود که در تمام طول این مدت به من می*گفت، دارند می*آیند دستگیرم بکنند. ولی الان دوماه از آن روز گذشته و دستگیری*ا*ی در کار نبوده و اطلاعاتی که به من می*داد جالب بود. ای کاش این ضبط* صوت لعنتی نبود و من می*توانستم اطلاعاتی را که بچه*ها به*عنوان دردودل به من گفته*اند خدمت*تان می*گفتم، تا ببینید ماجرا چقدر....
                              داريوش: آقای شاکری، با توجه به اینکه زمان خیلی کم است و من می*دانم شما هم باید برنامه*ای درست بکنید، می*خواستم خیلی کوتاه بگویید، آیا هرگز تلاش کرده*اید با خود سروش صحبت بکنید يا نه؟...
                              شاکری: بله! با سروش صحبت کردم. شخص سروش، «هیچکس» که بعضی*ها بعنوان پدر رپ فارسی از جمله خود من یاد می*کنند، بخاطر ابتکارهایی که دارد در رپ و هنرمند است، خودش رفت خودش را معرفی کرد. سروش بی*نهایت دارد کار جالبی را انجام می*دهد. سروش در سودای این هست که رپ فارسی را از این وضعیت متلاشی نجات بدهد...
                              داريوش: ولی قضیه از این قرار است که سروش ناراحت است از رسانه*هایی که موضوع موادمخدر را به این شکل مطرح کرده*اند و می*گوید...
                              شاکری: اي کاش خود سروش الآن روی خط بود و اين را می*گفت.
                              داريوش: حالا پخش خواهد شد و شما می*توانید گوش کنید از رادیو زمانه. حتما می*توانید گوش بدهید که می*گوید «واقعاً هم چیزی که گفتند در مورد مواد مخدر درست نیست و دلیل آن فقط رپ بوده». اگر صحبت از ژورنالیسم هست، شما حتماً باید با طرفی طرف بشوید که واقعاً درگیر آن قضیه بوده. آقای تتلو اگر واقعاً هم در بین آن رپرها بود، می*شد به صداقت کلامش ایمان آورد. ولی می*شد احتمالاً با سروش هم صحبت کرد و آقای تتلو را هم کنارش گذاشت و یک...
                              شاکری: شاید شنوندگان این برنامه ندانند که بالاخره بچه*های رپ فارسی بعضی وقتها بر سر رقابت با هم اختلاف هم پیدا می*کنند. من نمی*خواستم این را بگویم، ولی...
                              داريوش: ولی این شایعه*ها را به*عنوان یک واقعیت ژورنالیستی نمی*شود مطرح کرد. با آنها باید صحبت کرد و واقعیت*ها را کنار هم گذاشت.
                              شاکری: شما آقای داریوش، اتفاقاً وقتی شما صحبت از بی*طرفی می*کنید، این نکته را هم باید ذکر بکنید که گروه هنرمند سروش «هیچکس» با گروه هنرمند هم*طراز خودش که امیر تتلو و دوستانش دارند می*گردانند اختلاف دارند. خیلی طبیعی هست که این دو طرف حرف*های ضدونقیض بزنند. این ما رسانه*ها هستیم که باید حواسمان باشد دو طرف را ببینیم و ناخواسته و بچه*گانه با یک تلفن روی پیامگیر بخش «هنری» ما به چاه آنها نرویم. شاید آن بچه*ها دلشان می*خواهد که از ما یک بلندگوی تبلیغاتی بسازند...
                              داريوش: آنها دلشان می*تواند هرچی خواسته باشد آقای شاکری، ولی شما به*هیچ*وجه نمی*توانید درباره*ی آن افراد، بدون اینکه با خودشان صحبت بکنید، چیزی را پخش بکنید.
                              شاکری: شما از کجا می دانيد که من با آنها هم صحبت کرده*ام يا نه؟
                              داريوش: خب شما همین الان توضیح دادید و باور نمی*کنید که هیچکس چی گفته در این مورد.
                              شاکری: من با هیچکس صحبت کردم و هیچ*کدام از این اعتراضاتش را که شما دارید از زبان ایشان نقل می*کنید، حداقل در تلفن خصوصی*اش به من که فکر می*کنم با من صمیمیت هم دارد، هیچ*کدام از این نکات را ذکر نکرد. کاشکی هیچکس مستقیماً روی خط تلفن بود و صحبت می*کرد. این شگرد را خود من هم بعضی وقت*ها در برنامه... اتفاقاً من هم از این شگرد استفاده می*کنم برای شیرین*ترشدن برنامه*ها، اینکه تلفن*ها را ضبط بکنم و اینها را کنار هم بچینم...
                              داريوش: حالا اگر اجازه بدهید، برای اینکه ما داریم به پایان برنامه نزدیک می*شویم... شعله، چیزی می*خواستی بگویی؟
                              شعله: من فقط می*خواستم بدانم که پس، یعنی سروش اتهام شما را قبول کرده؟ یعنی می*گوید، "درست است، ما را به*خاطر مواد مخدر گرفته بودند"؟
                              شاکری: خانمم، اینقدر برای من مهم نبوده قضیه که بپرسم آیا حرف من را قبول داری یا نه. اولین چیزی که برای من مهم بود، برخلاف شما که سعی می*کردید حرف خودتان را به*کرسی بنشانید، مطمئن شدن از این قضیه بود که بچه*ها در خطر نیستند...
                              داريوش: واقعاً این تکه خیلی مهم است...
                              شاکری: بله... خیر،* من قبول ندارم. شیوه*های ژورنالیستی شما شیوه*های کمونیستی شوروی بوده، متأسفانه که سعی می*کرد از خودش یک بلندگوی تبلیغاتی بسازد و ارعاب و تهدید و حمله به....
                              داريوش: آقای شاکری، اگر کمونیسم اینقدر خوب بود، من از تاجیکستان هرگز بیرون نمی*آمدم و علیه شوروی هم به*هیچ*وجه مبارزه نمی*کردم. خیلی ممنون به*خدا که موافقت کردید با ما صحبت بکنید. سپاس.

                              Comment


                              • موسیقی زیرزمینی وارداتی است
                                موسیقی زیرزمینی فرهنگی وارداتی است و به هیچ عنوان سنخیتی با فرهنگ موسیقایی ایران ندارد که متاسفانه در سال های اخیر در بین جوان های مشتاق به موسیقی ریشه دوانده است.
                                احمد علی راغب عضو شورای نظارت و ارزشیابی موسیقی در صدا و سیما ضمن بیان این مطلب در سمینار بررسی موسیقی زیر زمینی که در سالن همایش خبرگزاری مهر برگزار شد گفت : اصولا با هر عنوانی از موسیقی و با هرحرکت مثبت در این عرصه و درهر جای این مملکت موافقم و گمان می کنم هرنوع تلاش در این زمینه قابل ستایش است به شرط اینکه آن نوع موسیقی با هویت و فرهنگ برخاسته از موسیقی ایران همخوانی داشته باشد.



                                وی درباره ماهیت موسیقی زیرزمینی گفت : ما وارث ان نوع موسیقی هستیم که از طریق سفیران روح به ما به ارث رسیده و چه حیف است که این هنر را در راهی خرج کنیم که کمترین سود و بیشترین ضرر را ازآن می بریم چراکه زبان موسیقی ما فاخر و با بسیاری از معیارهای موسیقی روز دنیا تفاوت دارد که متاسفانه آن نوع از موسیقی که به نام زیرزمینی در بین جوان ها رایج است با معیارهای انسانی و هنرمندانه موسیقی ایرانی همراه نیست و جایگاه موجهی در موسیقی ایرانی ندارد.

                                راغب افزود : موسیقی ایرانی به وجود نیروهای جوانی که در این عرصه مشغول هستند نیازمند است و من واقعا دلم می سوزد که چرا چنین استعدادها و نیروی جوان انسانی باید اینچنین هدر رود.

                                این آهنگساز در ادامه خاطرنشان کرد : جامعه 70 میلیونی ایران با وجود داشتن انواع و اقسام سلیقه و تنوع فرهنگی به هر نوع موسیقی نیاز دارد و می دانم که مسئولان در وزارت ارشاد از هر نوع موسیقی که ارزش هنری داشته باشد استقبال می کنند کما اینکه در بسیاری موارد شاهد بوده ام که برخی از این گروه های به اصطلاح زیرزمینی به دلیل داشتن قابلیت های هنری در وزارت ارشاد مورد تایید قرار گرفتند و از زیرزمین به رو زمین نقل مکان کرده اند.

                                وی در پایان خاطرنشان کرد : اطلاق نام موسیقی زیرزمینی به این نوع موسیقی یک عنوان عاریه گرفته شده است که من این نوع نام گذاری را قبول ندارم چراکه معتقدم این نوع موسیقی، موسیقی هدایت نشده است که با کمی توجه و مساعدت مسئولان می تواند در مسیر درستی قرار بگیرد.

                                Comment

                                Working...
                                X